این سه نفر...
سلامی چو بوی خوش آشنایی
از این به بعد این وبلاگ در کنار مطرح کردن مباحث مربوط به حلقه ی مطالعاتی فدک، محلی برای تاملات شخصی سه تن از دانشجویان سابق و کنونی دانشگاه شهید باهنر کرمان در مسایل مختلف کشور و جهان خواهد بود. دو دانشجوی فارغ التحصیل دانشکده ریاضی(مقطع کارشناسی ارشد) و یک دانشجوی دانشکده فنی (مهندسی کامپیوتر).
البته پست ها احتمالا راجع به هر چیزی خواهد بود الا رشته های تخصصی امان.
و اما...
شنوندگان عزیز... توجه فرمایید... شنوندگان عزیز... توجه فرمایید
خرم شهر... شهر خون، آزااااد شد
یادم است یکی از دانشجویان که برنامه های ایرانی ماهواره را رصد می کرد به من گفت: یکی از بازیگران فیلم های فارسی قبل از انقلاب ایران که فعال سیاسی ضد جمهوری اسلامی بود، در یکی از شبکه های ماهواره اعتراف کرد که: هنوز این مسئله برای غرب یک معما است که چگونه چند تا بچه ی جوان و نوجوان ریشو که نه آموزش نظامی درست و حسابی دیده اند و نه اصلا ارتشی بوده اند، با دست خالی (واقعا خالی)در حالی که در محاصره ی اقتصادی و نظامی اند و از لحاظ سیاسی، کشوری تازه استقلال یافته و نوپا، توانستند حصر خرمشهر را در یک نبرد غیر عادی و نابرابر بشکنند. در حالی که در مقابل آنان انبوهی از مدرن ترین تجهیزات روز دنیا بود... .
از طرف دیگر یکی از سرداران داشت در تلویزیون خاطرات مربوط به فتح خرم شهر را می گفت و ابراز نگرانی می کرد که اصلا حق آن چه در خرم شهر اتفاق افتاد ادا نشده است. اگر این مسئله در هر کشور دیگری روی می داد چه همه فیلم و رمان و موزه و چه و چه که به آن اختصاص نمی دادند اما در کشور ما دریغ از یک فیلم قابل قبول. یا اگر نگوییم یک مطمئنا دوتایش را نداریم. می گفت: گلوی بچه ها به خاطر سجده های شکر طولانی و متوالی از خاک پر شده بود اما هیچ دوربینی این لحظه را ندید و و اگر دید نفهمید و نگسترانید.
بیشتر دقت کنیم... خرم شهر را خدا آزاد کرد.
آمده ایم تا برویم...