خب دندان هایش را بشمارید

خطاب به دوستانی که می فرمایند: تکنولوژی علی الخصوص سینما ذات شر و منقطع از امور وحیانی دارد...
روزی عده ای مشغول بحث درباره این بودند که اسب چند دندان دارد... فرانسیس بیکن به آن ها رسید و گفت: خب بروید دندان های اسب را بشمارید...
بنده هم خدمت این عزیزان عرض می کنم: خب بروید فیلم های آژانس شیشه ای، روز واقعه، بچه های آسمان، روزهای زندگی و... را ببینید.
همین

پی نوشت:  این مقاله را جناب آقای دکتر بابایی در باره نظرات شهید آوینی در باب سینما و مقتضیات فرهنگی و تاریخی نگاشته اند که بسیار قابل استفاده است. بخشی از آن:

آوینی تأمل درباب تکنیک و اینکه « تکنیک فی نفسه محتواست» را مقدمه ای برای امری اساسی قرار می داد و آن «خرق حجاب تکنیک» بود.
بی تردید اگر آوینی عافیت طلبانه قلم سرخ بر محصولات تکنولوژیک غرب می کشید و آسوده خاطر دامن از ادعای خرق حجاب تکنیک برمی کشید، شایستة عنوان «مجاهد» نبود.

او معتقد بود برای اینکه سینما بتواند در خدمت غایات انقلاب اسلامی درآید، باید حجاب تکنیک را خرق کرد یعنی تکنیکی متناسب با این غایات خلق کرد.

به نظر می رسد آنها که به محو تکنولوژی می اندیشند بیش از دیگران مقهور ابزارند و اختیار آدمی را در برابر ابزار نفی می کنند و به اصالت ابزار قائلند.

مقایسه آنها که استفاده از مظاهر تمدن غرب را جز با اضطرار توجیه نمی کنند با آوینی که می گفت نباید میدان را خالی گذاشت و باید بر دامنة آتشفشان خانه ساخت؛ قیاسی مع الفارق است.

آن چه از نمایشگاه کتاب خریدم؟

 

 

لیست کتاب هایی که از نمایشگاه کتاب خریدم:

کتاب های تخصصی فلسفه:

کاپلستون، فردریک چارلز، تاریخ فلسفه جلد 4 از دکارت تا لایب نیتس، علمی- فرهنگی
کاپلستون، فردریک چارلز، تاریخ فلسفه جلد 5 از هابز تا هیوم، علمی-فرهنگی
کاپلستون، فردریک چارلز، تاریخ فلسفه جلد 6 از ولف تا کانت، علمی-فرهنگی
کاپلستون، فردریک چارلز، تاریخ فلسفه جلد 7 از فیشته تا نیچه، علمی-فرهنگی
ذبیحی، محمد، فلسفه مشا با تکیه بر اهم آرا ابن سینا، سمت
فخری، ماجد، سیر فلسفه در جهان اسلام، هیئت مترجمان، مرکز نشر دانشگاهی
بریه، امیل، تاریخ فلسفه جلد دوم (دوره انتشار فرهنگ یونانی و دوره رومی)
کانت، ایمانوئل، تمهیدات، غلامعلی حداد عادل، مرکز نشر دانشگاهی
ژان لاکوست، فلسفه در قرن بیستم، رضا داوری اردکانی، سمت
راسل، برتراند، مسایل فلسفه، منوچهر بزرگمهر، خوارزمی
ارسطو، درباره نفس، حکمت
ارسطو، متافیزیک، حکمت

کتاب های عمومی:

سبحانی، جعفر، فروغ ولایت(تاریخ تحلیلی زندگانی امیر المومنین)، موسسه امام صادق
رهبر انقلاب، زن و بازیابی هویت حقیقی، موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
شجاعی، سیدمهدی، کمی دیرتر، نیستان
غفاری، حسین، جدال با مدعی، حکمت
امیرخانی، رضا، قیدار، افق
مخدومی، رحیم، من مادر مصطفی(خاطرات شهید احمدی روشن)، شاهد
حسینی، سیدمحمدحسین، شهید علم، دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب
کربلایی لو، مرتضی، خیالات، ققنوس
کربلایی لو، مرتضی، من مجردم خانوم، ققنوس
سلیمانی، بلقیس، بازی آخر بانو، ققنوس
ولیئی قربان، ترنم داوودی سکوت(مجموعه غزل)، نیستان
کمال سعید، اللصوص، مرکز الغدیر
السرجانی، هامل، الاسوه الحسنه للنسا، مطبعه النخیل
الحسیناوی، الشیخ فلاح، فاطمه الزهرا فی خطابات المرجع الیعقوبی، مطبعه النخیل

*  کتاب مفاتیح الحیات هم سفارش داده شد. 

 

* دو تا از کتاب های عربی را از روحانی عراقی صاحب غرفه مطبعه النخیل هدیه گرفتم. از آن جا که کمی اطلاعات راجع به حاج اقا یعقوبی از غرفه بغل گرفته بودم و به عربی برای آن برادر ذکر کردم و این که گفتم متعلم لغت عربی استاد حکیمم که عراقی اند و مهم تر این که نجفی اند و از خاندان بزرگ حکیم.

لیست کتب پیشنهادی رشته فلسفه

در خواست کردیم از دونفر از دانشجویان دکترای فلسفه دانشگاه تهران که برای نمایشگاه لیست آثار معرفی کنند که لطف کردند و این اتفاق افتاد.

از آن جا که لیست های خوبی بود گفتم در وبلاگم استفاده کنم که دوستانم بهره ببرند.

لیست یک:



کتابهای صد در صد ضروری:

فلسفه اسلامی:

.1 بدایه الحکمه )چهار جلد(، علامه طباطبایی، نشر بوستان کتاب قم
.2 جلد 6 تا 12 مجموعه آثار شهید مطهری )مجموعه فلسفه، شامل: اصول فلسفه و روش رئالیسم، شرح
مختصر منظومه، شرح مبسوط منظومه، درسهای الهیات شفا و...(
.3 منطق مظفر، ترجمه علی شیروانی، انتشارات دارالعلم
.4 دروس فلسفه، ایت الله مصباح یزدی، نشر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
.5 درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، عبدالرسول عبودیت، نشر سمت
.6 درآمدی بر فلسفه اسلامی، عبدالرسول عبودیت، موسسه امام خمینی


فلسفه غرب:
.1 سیر حکمت در اروپا، محمد علی فروغی، نشر هرمس
.2 فلاسفه بزرگ، برایان مگی، ترجمه فولادوند، نشر خوارزمی
.3 کلیات فلسفه، ریچارد پاپکین، نشر حکمت
.4 تاریخ فلسفه کاپلستون، جلد 1تا 9، نشر علمی فرهنگی
.5 فلسفه در قرون وسطی و رنسانس، دکتر ایلخانی، نشر سمت
.6 افلاطون، کارل بورمان، ترجمه محمد حسن لطفی، نشر طرح نو
.7 مدخل فلسفه غربی معاصر، دکتر خاتمی، نشر علم
.8 نظریه معرفت در فلسفه کانت، یوستوس هارتناک، ترجمه دکتر حداد، نشر فکر روز
.9 افکار کانت، دکتر مجتهدی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
.11 افکار هگل، دکتر مجتهدی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
.11 مسائل فلسفه، راسل، ترجمه بزرگمهر، نشر خوارزمی
.12 فلسفه نقادی کانت، دکتر مجتهدی، نشر امیرکبیر
.13 درآمدی بر منطق جدید، دکتر ضیاء موحد، نشر علمی فرهنگی
.14 چیستی علم، دکتر زیباکلام، نشر سمت


دیگر کتب لازم در حد کارشناسی فلسفه:
.1 رساله در مقاله نویسی، دکتر ضیاء موحد، نشر نیلوفر
.2 نهایه الحکمه، علامه طباطبایی، نشر بوستان کتاب قم
.3 تاریخ فلسفه اسلامی، سید حسین نصر، نشر حکمت
.4 اشارات و تنبیهات ابن سینا، انتشارات سروش
.5 مجموعه مصنفات شیخ اشراق، نشر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
.6 نگاهی دیگر به تاریخ فلسفه اسلامی، دکتر داوری، موسسه انتشارات دانشگاه تهران
.7 قواعد کلی فلسفه اسلامی، دکتر دینانی، نشر پژوهشگاه عاوم انسانی و مطالعات فرهنگی
.8 تمدن و تفکر غربی، دکتر داوری، نشر ساقی
.9 درباره علم، دکتر داوری، نشر هرمس
.11 سرگذشت فلسفه، برایان مگی، نشر نی
.11 پدیدارشناسی روح بر حسب نظر هگل، ژان هیپولیت، ترجمه دکتر مجتهدی، نشر علمی فرهنگی
.12 در شناخت اندیشه هگل، روژه گارودی، ترجمه باقر پرهام، نشر آگاه
.13 فلسفه و تجدد، دکتر مجتهدی، امیرکبیر
.14 فلسفه در قرون وسطی، دکتر مجتهدی، امیرکبیر
.15 خرد و انقلاب، مارکوزه، ترجمه دکتر ثلاثی، نشر ثالث
.16 ایلیاد و ادیسه هومر، نشر علمی فرهنگی
.17 دوره آثار افلاطون، نشر خوارزمی
.18 نظریه صورت در فلسفه ارسطو، دکتر قوام صفری، نشر حکمت
.19 درآمدی بر هرمنوتیک، احمد واعظی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
.21 تاملات در فلسفه اولی، دکارت، ترجمه دکتر احمدی، نشر سمت
.21 فلسفه در قرن بیستم، ژان لاکوست،ترجمه دکتر داوری، نشر سمت
.22 فلسفه معاصر اروپایی،بوخنسکی، ترجمه دکتر شرف الدین خراسانی، نشر علمی فرهنگی

لیست شماره 2 را در خود لینک اصلی ببینید.

لیست بسیار خوب و طبقه بندی شده ای است.

لینک کلیه لیست ها در رشته های مختلف.

دعا بفرمایید

نامی که هست... مرامی که نیست

فاطمیه همیشه برایم دوره بازخوانی بوده... نسبت من احقر و کمترین با آن متعالی فراتر از اندیشه و سخن...

که تنها نقطه اشتراکمان نامی است... که مادرم به من هدیه داده و دیگر هیچ.

فاطمه ای که سرشار از معارف ناب اسلامی و و حیانی، با اندوخته ای عظیم از معرفت و بصیرت، و با شناختی درست از زمانه و زمینه، آنقدر غلط معرفی شده اند... که برای اصلاح اندیشه ها ابتدا باید از همین سیره فاطمی آغاز کرد... .

فاطمه ای که معرفی می کنند: فاطمه ای است که صبح تا شب عبادت-به معنی مناسک- می کند، گندم دستاس می کند، دست فرزندانش را می گیرد و به بیت الاحزان می رود و به خاطر پدرش انقدر با صدای بلند گریه می کند که همسایه ها معترض می شوند که یا شب گریه کن یا روز...و به خاطر همسرش فریاد می زند و شهید راه عشق پاکش به همسرش می شود. 

این فاطمه کجا و آن فاطمه ای که لحظه به لحظه زندگیش... جهاد فی سبیل الله است.  کجا؟

ما تو را نشناختیم تویی که الگوی همه ائمه ای... و چگونه مرزهای زنانگی و مردانگی در هم تنیده می شوند و انسانی به بلندای فاطمه بر تارک جهان می درخشد...

تو الگوی صلح و قیام و صبر و خشم و علم و سیاست مداری و تلاش و سخت کوشی و مجاهده و عبادت و حیا و حتی شهادت... ائمه ای

کاش همین را بفهمیم تو الگوی ائمه ای!

الگوی پرده نشین، الگویی که صرفا همان کارهایی را می کند که جاهلان می گویند... مگر می شود ...؟!!!

ببخش ببخش ... زبانمان قاصر و علممان ناچیز و بیانمان خفیف است...

آن فاطمه ای که دختر بوده گی اش جهادی است... مادر بوده گی اش جهادی است... شوهر داری اش جهادی است...درس خواندن و درس دادنش جهادی است... شاگرد پروری اش جهادی است... حضورش در جبهه ها جهادی است... حضور دائمی اش بر سر قبر شهدا و نوحه سرایی شان برای ایشان جهادی است... پوششش جهادی است... گریه های بیت الاحزانی اش جهادی است... خطبه خوانی هایش جهادی است... سکوت و فریادش جهادی است... و حتی پشت در رفتنش... و حتی...

سیره گویی ها هم... آخرش روضه می شود...

ما شرمنده ایم که تو را نشناختیم و نشناساندیم...

ما شرمنده ایم که به تکرار مکررات عده ای بی سواد و متحجر گوش سپردیم و دم بر نیاوردیم

شرمنده ایم که  نفهمیدیم و نگفتیم...

شرمنده ایم که ذره ای و حتی ذره ای بوی تو را نمی دهیم...

شرمنده ایم که دلخوشیم چادرت را بر سر داریم اما فکرت را در سر نداریم

شرمنده ایم که دلخوشیم نامت بر ماست اما مرامت با ما نیست...

شرمنده ایم که به هر کاری به نام تو پرداختیم و به تو نپرداختیم...

ما را دریاب...

بانوی من ... کمکمان کن ذره ای ناچیز...  اما نه به ناچیزی وجودمان... بتوانیم تو را بشناسیم و بشناسانیم....

آن گونه که پسرت روح الله می گوید:

«مسئلة تبليغ تنها به عهدة وزارت ارشاد نيست بلكه وظيفة همة دانشمندان و گويندگان و نويسندگان و هنرمندان است...  كه اگر اين چهره با آن جمال جميل كه قرآن و سنت در همة ابعاد به آن دعوت كرده‌ از زير نقاب مخالفان اسلام و كج‌فهميهاي دوستان خودنمايي نمايد، اسلامْ جهانگير خواهد شد و پرچم پرافتخار آن در همه جا به اهتزاز خواهد آمد.

چه مصيبت بار و غم‌انگيز است كه مسلمانان متاعي دارند كه از صدر عالم تا نهايت آن نظير ندارد، نتوانسته‌اند اين گوهر گرانبها را كه هر انساني به فطرت آزاد خود طالب آن است عرضه كنند؛ بلكه خود نيز از آن غافل و به آن جاهلند و گاهي از آن فراري‌اند!»


* زمانی گمان می کردم چیزهایی توضیح واضحات است... بعد از تجاربی در این زمینه باید بگویم:

منظور این است که داریم تصوری کج و معوج از حضرت زهرا ارائه می دهیم نه آن که چیزهایی که الآن می گوییم ضرورتا غلط است... بعضا ضرایب موضوعات غلط است.

بعد نوشت: این جا مباحثی ایجابی درباب سیره فاطمی ببینید:

دعوای فاطمیه برسر یک فلسفه سیاسی و حق حاکمیت الهی است

درس‌های فاطمیه، فاطمیه و وحدت اسلامی



همه ما به تو مدیونیم... یاکمیل!

اولین بار نام کمیل را قرین دعای کمیل شنیدم در مسجدی که هر شب با پدر و مادر و برادرم می رفتیم و با چادر سفید گلداری که همیشه زود به زود برایم کوتاه می شد... و طول کشید تا فهمیدم کمیل مثل توسل فقط اسم دعا نیست بلکه نام یاری است محرم انس و خلوت نشین با امام.

یادم است 12-13 ساله بودم و پنج شنبه شبی بود در همان مسجد حاج آقا علمای محبوب... تصمیم گرفتم به جای در گوشی حرف زدن با فائزه و زیر زیرکی خندیدن با زینب و اخم حاج خانمای مسجد به ما و لبخند حاج بی بی، دوست داشتنی ترین حاج خانم مسجد،  به دعا گوش دهم و معنیش را بخوانم... یک جاهایی حوصله ام سر می رفت و یک جاهاییش را نمی فهمیدم. یک جاهایی با زینب به نوزادی که در نزدیکی ما پیش مامانش دراز کشیده بود نگاه می کردیم و می خندیدیم وسط همین شیطنت ها و رفت و برگشت ها به این عبارت رسیده بودم،: صَبَرتُ عَلی عَذابِکَ فَکیفُ أصبِرُ عَلی فِراقِکَ و هَبنی صَبَرتُ عَلی حَرَّ نارِکَ فَکیفَ أصبِرُ عَنِ النَظَرِ إلی کَرامتِک؛.... ترجمه اش را که خواندم میخکوب شده بودم. دیگر بقیه دعا را گوش نمی دادم وارد دنیای دیگری شده بودم که نمی فهمیدمش...

و کمیل همیشه برایم غیر منتظره ماند. آن گاه که خود می گوید: امیرالمومنین دست مرا گرفت  و به صحرا برد چون به بیرون رسید آهی کشید مانند آه کشیدن اندوه رسیده و پس از آن مطالبی فرمود _خطبه 139_ آن جا که هر عبارتی با یا کمیل آغاز می شود... وچه چیزی از این شیرین تر که مخاطب خاص مولایت و مقتدایت قرار بگیری... و شاهد عشق بازی های امام بزرگ عدالت و عرفان با معبود بی همتا باشی... و نرم نرم درس بندگی بیاموزی.... آن جا که امامت در توصیف عده ای  می گوید: علم و دانش با بینایی حقیقی به ایشان یکباره روی آورده و با آسودگی و خوشی یقین و باور به کار بسته اند و سختی و دشواری اشخاص به ناز و نعمت پرورده را سهل و آسان یافته اند و به آنچه نادانان از آن دوری گزینند انس و خو گرفته اند. و با بدنهایی که روح های آن ها به جاهای بسیار بلند آویخته در دنیا زندگی می کنند. آنانند در زمین خلفا و نمایندگان خدا که مردم  را به سوی دین خدا می خوانند... آه آه بسیار مشتاق و آرزومند دیدار آنان هستم...پس فرمود: ای کمیل، اگر می خواهی برگرد... ... . وتو محرم اسرار بوده ای... و شنیده ای خیلی چیزها را که خیلی ها تاب شنیدن ندارند و دیده ای چیزهایی را که خیلی ها تاب دیدن ندارند.....

و ما چقدر به تو مدیونیم که حضورت، محملی شد برای طرح حرف هایی نه از جنس زمین.

و خدا تو را بزرگ داشته و عزیز که از حقیقت  پرسیدی د رآن دوره که اعرابی از تعداد موهای سرش می پرسید ... و ما بی خبران را چه به پرسش از حقیقت؟!

 

كميل: مَا الْحَقِيقَةُ؟! (آن‌ حقيقت‌ [ثابتة‌ قديمه]‌ كدام‌است‌؟!)

قَالَ امیرالمؤمنین: مَا لَكَ و الْحَقِيقَةَ؟ (تو را با آن‌ حقيقت‌ چكار؟)

قَالَ: أَوَ لَسْتُ صَاحِبَ سِرِّكَ؟ (آيا من‌ صاحب‌ اسرار تو نیستم؟)

قَالَ: بَلَي‌! وَلَكِنْ يَرْشَحُ عَلَيْكَ مَا يَطْفَحُ مِنِّي‌! (آری! وليكن‌ بر تو مي‌تراود و ترشّح‌ می‌کند آنچه‌ از فوران‌ وجود من‌ لبريز می‌گردد!)

قَالَ: أَوَ مِثْلُكَ يُخَيِّبُ سَآئِلاً؟! (آيا امكان‌ دارد هم‌چون تویی‌، پرسنده‌ای را نااميد و بی‌بهره‌ گذارد؟!)

قَالَ: الْحَقِيقَةُ كَشْفُ سُبُحَاتِ الْجَلاَلِ مِنْ غَيْرِ إشَارَةٍ. (آن‌ حقيقت، انكشاف‌ و بروز انوار و تقديسات‌ دلائل‌ عظمت‌ جلال‌ خداوند بدون‌ هيچ‌گونه‌ اشارتی است.)

قَالَ: زِدْنِي‌ فِيهِ بَيَانًا! (در اين‌باره‌، توضیح‌ و بیانی‌ را برای‌ من‌ بيفزا!)

قَالَ: مَحْوُ الْمَوْهُومِ مَعَ صَحْوِ الْمَعْلُومِ. (نيست‌ و تاريك‌ شدن‌ هر موهوم‌، با به‌وجود آمدن‌ [و روشن‌ شدن‌] آن‌ معلوم‌.)

قَالَ: زِدْنِي‌ فِيهِ بَيَانًا! (توضیح‌ و بیانی‌ را برای‌ من‌ بيفزا!)

قَالَ: هَتْكُ السِّتْرِ لِغَلَبَةِ السِّرِّ.(پاره‌ شدن‌ پرده مجاز و اعتبار، به‌‌علّت‌ طغيان‌ و غلبه‌ اسرار حقيقيّة‌ ازليّه‌.)

قَالَ: زِدْنِي‌ فِيهِ بَيَانًا! (توضیح‌ و بیانی‌ را برای‌ من‌ بيفزا!)

قَالَ: جَذْبُ الاْحَدِيَّةِ بِصِفَةِ التَّوْحِيدِ. (جذب‌ کردن مقام‌ احديّتش‌ با صفت‌ يكي‌ كردن‌ و وحدت‌ بخشيدن‌ جميع‌ كائنات‌ و ماسوی‌ را به‌‌سوی خودش‌.)

قَالَ: زِدْنِي‌ فِيهِ بَيَانًا! (توضیح‌ و بیانی‌ را برای‌ من‌ بيفزا!)

قَالَ: نُورٌ يَشْرُقُ مِنْ صُبْحِ الاْزَلِ، فَتَلُوحُ عَلَي‌ هَيَاكِل التَّوحِيد ءَاثَارُهُ. (نوری‌ است‌ كه‌ از سپيده‌دم‌ ازل‌ [و تجرّد]، اشراق‌ مي‌كند؛ و آثارش‌ كه‌ توحيد و يكي‌كردن‌ است‌ بر تمامي‌ مظاهر وجود و شؤونات‌ وحدت‌ ظاهر مي‌گردد.)

قَالَ: زِدْنِي‌ فِيهِ بَيَانًا! (توضیح‌ و بیانی‌ را برای‌ من‌ بيفزا!)

قَالَ: أَطْفِ السِّرَاجَ فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْحُ! (چراغ‌ [انديشه‌ و فكر] را خاموش‌ كن‌ كه‌ تحقيقاً صبح‌ [حقيقت‌ و شهود و مشاهده]‌ طلوع‌ کرده‌ است‌.)

پیوندها:

در فضایل کمیل ابن زیاد

کمیل، مونس تنهایی امام+اشتباه استراتژیک وی در جنگ

پی نوشت: دوستان عزیزی تصور کرده اند کرمانشاهی هستم. خیر. حاج آقا علما چندین سال امام جمعه عارف و محبوب شهر ما بودند... بعد رفتند کرمانشاه. همان طور که پسوند فامیلیم مشخصه... پاریزی ام... هرچند سیرجان به دنیا آمده ام و بزرگ شده ام.