رهایی وصف شادابی است

وقتی نمی توانی کسی را که برای تو رنجشی ایجاد کرده ببخشی... خود از همه بیشتر در عذاب خواهی بود همچون کرمی که پیله را بیشتر و بیشتر دور خود می تند و عذابش بیشتر و بیشتر می شود.

و بخشیدن... مثل از پیله در آمدن پروانه است

 به شوق باغ پروانه شدن، نیازمند آن است که پیله را بشکافی و رها شوی، و باید بشکافی و رها شوی چرا که:

در پیله ی انزوای خود خواهد مرد

کرمی که به شوق باغ پروانه نشد


و چه گرانقدر توصیه ای بود آن که: «مرنج و مرنجان.»

مدتی بود بی برکتی حاصل از کینه و کدورتی چندماهه را در تمام زوایای زندگیم ساری و جاری می دیدم و بهانه ای می طلبیدم برای بخشش و نمی یافتم.

اما گاهی بی بهانه بخشیدن لطف دیگری دارد.


و اولین نتیجه بخشش، رهایی و سبکی بی نظیری است که تجربه اش طعم حلواهای دم افطار را دارد. بعد از یک روز گرسنگی... چشیدن طعم یک حلوای خوش طعم. بعد از مدت ها کدورت...چشیدن حلاوت یک دل بی کینه.

ای خدای یونس! در این ماه غفران و برکت... هیچ بهانه ای نداریم تا به دستت بدهیم و بدان واسطه بخواهیم ما را ببخشی... تو خود بی بهانه ما را ببخش و بال پروازمان عطا کن.

لا اله الا انت... سبحانک انی کنت من الظالمین



در سعی میان گودی چشمانش...

از منبر عشق است سخنرانیشان

سخت است ولی شرح پریشانیشان

تجرید دو روح خسته و نفخه ی عشق

قالوا و بلی شروع انسانیشان


قالوا و نفخت مستی از جام الست

قالوا و شراب روح و ریحانیشان

دستی که نوازشگر گندمزار است

برخاسته از حس مسلمانیشان


بی حرمتی درد در آن بی دردی

دردیست به عمق نوح طوفانیشان

دستی که  به ماه روشنی می بخشید

فارغ ز همان وزیر هامانیشان


عینک به شفابخشی عیسی می داد

پیراهن نسخه پیچ کنعانیشان

لولاک لما خلقت الافلاک، هبوط

تا فاطمه خواهد نکنم فانیشان


در کوچه ی بی غیرت سیلی، سیلیست

جاری ز سقیفه مرگ بر بانیشان

آیات خسوف و سجده هایی خالی

آیات نهم به بعد شیطانیشان


بشکوه ترین قیام یک ضربت بود

بر باور نیزه های قرآنیشان

فزت و قسم قسم تواضع، کرنش

خوشبخت ترین کلام پیشانیشان


در گرم ترین نماز تاریخ بلا

آتش به جگر نای گلستانیشان

در سعی میان گودی چشمانش

مظلوم ترین ذبیح قربانیشان


حیثیت عشق را غنیمت بردند

در غارت اسکندر یونانیشان

قدیست خمیده و چروکی، هرگز!

تکذیب کنید نوع غمخوانیشان


غم نیست و ما رأیت الا عمریست

سرمایه ی زندگی روحانیشان

کورید مگر یا به تغافل گویید

تحریف وقایع شرح ویرانیشان


تکذیب کنید لیلی ام غمگین نیست

مجنون شده در حضور پنهانیشان

در بازه ی بی نهایت از صفر به بعد

حدیست به سمت میل طولانیشان


هرچند بیانیه که خواهید دهید!

از منبر عشق است سخنرانیشان

*بهمن 85...

تقدیم به چشمانش که جز زیبایی ندید...

دور عاشقان آمد، نوبت محرم شد

یاران شتاب کنید

قافله در راه است !

گویند گناهکاران را نمی پذیرند؟

آری . . .

گناهکاران را در این قافله راهی نیست

اما پشیمانان را می پذیرند . . .



شهید آوینی

* اعظم الله اجورنا بمصابنا باالحسین علیه السلام و جعلنا و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الامام المهدی من ال محمد علیهم السلام

در لبیک به فراخوان محدث نفس از عاشورا تا اربعین به دعای عهد بنشینیم و به انتظار برخیزیم و حتی شده با ترک یک گناه او را در سریعتر امدنش یاری دهیم.
که انتظار یعنی منتظر نشدن و همین الآن دست به کار شدن.

شبیه خواب ابراهیم

جوانی برگ سبزی تحفه درویش را دادم

در این فانی طوفانی هو الباقیش را دادم

شبیه خواب ابراهیم در قربان اسماعیل

شبی محض رضای تو "رضا"ی خویش را دادم

سروده شده توسط زهرا یوسفی زاده برای رضای 16 ساله، برای پسرخاله عزیزمان، برای پسر مهربان و سرشار از نشاطی که نشاط زندگی را به دیگران تزریق کرد. با اهدا دو کلیه و کبدش.

خدایش بیامرزد و با اولیایش محشور کند.

خدا به خانواده اش، به ما و همه فامیل و دوستانش صبر جمیل عطا کند.

خداوند شما را عاقبت به خیر کند، اگر فاتحه ای نثار روحش کنید و فرداشب برایش نماز لیله الدفن بخوانید.

داغبان/ شعری برای مامان و بابای رضا

عرفه، روز استجابت دعا

همه با هم دعا کنیم...
برای حل اسلامی و انسانی مسئله فلسطین
برای عاقبت به خیری خیزش های مردم مصر و یمن و بحرین و لیبی و عربستان و ...
برای رهایی کشور سوریه از کید دشمنانش و برای رهایی تونس از مکر روشن فکر مآبان
برای پایان لیبرال سرمایه داری در غرب و جایگزینی اندیشه و سیستمی عادلانه و موحدانه
برای پایان استعمار کشورهای کوچک و فقیر و ظلم به ایشان
برای پایان گرسنگی و فقر در کل جهان به خصوص سومالی، پاکستان، جنوب کرمان... .
برای آگاه شدن چند کشور و قوم باقی مانده و پیوستن ایشان به موج بیداری ها
برای جبهه جهانی مستضعفین جنوب که متحد و یکپارچه شوند و راه نورانی و دستورات شفابخش الهی را دریابند
برای سلامتی، طول عمر و عزت آیت الله خامنه ای، سید حسن نصرالله و همه سربازان اسلام و عدالت همچون حاج قاسم سلیمانی و برای شنیدن خبر خوش سلامتی و آزادی امام موسی صدر
برای حفظ کشور اسلامی و انقلابیمان از انواع بلایا و مکاره اعم از بلایای طبیعی و فجایای انسانی و تفرقه و شرک و الحاد و تنبلی و جدایی از دین و... .
برای اصلاح ساختار سیاسی و اقتصادی و آموزشی کشور در ابعاد مختلف برای داشتن ایرانی پیشتاز و الگو و اسلامی، اعم از آموزش و پرورش و دانشگاه و بانکداری و ساختار های مختلف اقتصادی و بهداشت و درمان و... .
برای اصلاح وضعیت فرهنگی و معنوی و معرفتی کل جهان و خصوصا جمهوری اسلامی ایران، مسئولینش و مردمش، افزایش اخلاص و کارامدی هرکس که کوچکترین مسئولیتی دارد اعم از حکومتی ها و اساتید و دانشجویان و مادران و پدران و دانش اموزان و... .
برای خدمت بیشتر مسئولین به مردم و علقه بیشتر مردم به نظام
برای نفی هر گونه استکبار درونی و بیرونی
برای سلامی و سعادت و عاقبت به خیری ذوی الحقوقانمان، پدران و مادرانمان، اساتیدمان،اقواممان، دوستانمان، فرزندانمان، و همه خدمتگذاران به اسلام و مسلمین
برای فهم و درک و انجام وظیفه مان
و برای تعجیل در فرج کسی که حاضرترین حاضران به گرد پای حضور غائبانه اش نمی رسند، برای سلامتی وجود شریف ایشان و رضایت ایشان از اعمال ما و از حرکت های مردمی و جهانی که حضور ایشان صدی(100) است که چون آید همه آن نودها هم پیش ماست و برای این که لیاقت داشته باشیم از بهترین یاران و سربازان و شهدای در رکابشان و برآورده کنندگان حوائجشان باشیم

و برای هر خیر و مصلحتی که عقل ما بدان نمی رسد و خدا بهتر می داند

ا ادخل یا مولای؟

حرم علوی، ابهت پایان ناپذیر:

بهت و تعلیق و سکوت، اثر ابهت حرم قدیس شمشیرزن است. همان علی، صدای عدالت انسانی، همان، امپراتوری که کفشش را وصله می زد، امین الله... . ابهت حرم امام چنان می گیردت که چون طفلی از ابهت امام به دامان لطف امام پناه می بری. 

دورتا دور حرم علمایی که دل در گرو عشق و آرمان علی دارند آرمیده اند، : از شیخ طوسی صاحب کتابان صحیح تا شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان، از برخی شهدای خانواده حکیم که شصت شهید مجتهد را این خانواده تقدیم اسلام کرده است تا شیخ مرتضا انصاری، از صاحب جواهر تا مقدس اردبیلی، از ملا مهدی نراقی تاشیخ نائینی و آخوند خراسانی و... . ایشان ضریح مطهر و منور و پرشکوه علوی را چون نگینی در بر گرفته اند... . و چه بشکوه است این انگشتر.

مسجد کوفه، تاریخ متصل:

مسجد کوفه، تاریخ اسلام است، تاریخ انبیا است، تاریخ آفرینش است... یک تاریخ متصل و پیوسته، از آغاز آفرینش تا پایان جهان... گویی همه اتفاقات مهم جهان در همین مسجد کوچک رقم می خورد. نماز می خوانیم به جماعت، به یاد نمازهای پدر عدالت، و به امید نمازهای اقامه کننده قسط و عدل... .

مسجد کوفه؛ محل فهم رسالت و جایگاه تاریخی شیعه امروز است، غدیر، عاشورا، امروز و... مهدی.

 محل قبولی توبه حضرت آدم در همین مسجد است...

 حال فرزندان آدم، باید توبه کنند، از تاریخی که هنوز به ظهور نرسیده.

مقام نوح نوحه گر،  مقام حضرت ابراهیم، دکه المعراج نبی اکرم، دکة القضای علی ابن ابی طالب و محراب شق القمرابن ملجم... . مقام مولای یا مولای گفتن های اب هذا الامه... و قبر مسلم، سفیر حسین(علیه السلام)، و قبر هانی ابن عروه، و قبر مختار، منتقم خون حسین... . و در همان نزدیکی ها قبر میثم تمار... عاشق بر دار.

 این جا مقر حکومت ومحل قضاوت امام زمان (ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه) خواهد شد در زمان حکومت و ظهورشان.

 گذشته و آینده جهان در همین مسجد رقم می خورد... حال خودت بنویس قصه ازلی-ابدی این مسجد را.

روایات شوق برانگیزی که درباره این مسجد آمده بسی شنیدنی است.

مسجد سهله، مقام مولانا صاحب الزمان:

اما تاریخ با مسجد سهله تکمیل می شود...مقام حضرت ادریس، اولین مدرس زمینی، مقام حضرت خضر، مقام صالحین و مقام حضرت مهدی(عج الله تعالی فی فرجه و سهل الله المخرجه)، جایی که در روایات به عنوان محل زندگی حضرت پس از ظهور ذکر شده است.

در زیارتش می خوانیم: السلام علیک یا معز المومنین و المستضعفین، السلام علیک یا مذل الکافرین المتکبرین الظالمین...

اگر می خواهی در این خط ازلی- ابدی بندگی باشی باید در این جاده باشی. معز مومنین و مستضعفین باش و مذل کافرین و ظالمین و... .

اعمال مسجد سهله تمام می شود... حالا زیر آسمان خدا، روی زمین مسجد سهله چشم به پرچم بزرگ، سبزرنگ و باشکوه گنبد مسجد می دوزم... یا قائم آل محمد(عجل الله تعالی فی فرجه و سهل الله مخرجه)

وادی السلام

وادی السلام یک تاریخ مکتوب است. حداقل دو-سه هزارسال قدمت دارد. مقبره بسیاری از افراد سرشناس از ملیت های مختلف آنجاست و در راسشان، حضرت هود و حضرت صالح و البته امام العرفا، آیت الله قاضی طباطبایی. یاد روایاتی که از این قبرستان خوانده ام می افتم. خوابیدن در قبر برای تزکیه نفس، مت باذن الله گفتن آیت الله قاضی به یک مار و مردن مار، برنج پربرکتی که نصیب ملامهدی نراقی می شود و... .  

قبرستان خوفناکی است. بسیار بزرگ و بسیار تودر تو. پر از سرداب. حتی ذکر می کنند محل اختفای برخی از گروه های تروریستی است... . و این البته ظاهر قضیه است. و کسانی که اهل دلند ماجراها دارند با وادی السلام... جایی که ارواح مومنین بر تخت هایی روبه روی هم نشسته اند و گفتگو می کنند... و ما به ظاهری و زیارتی بسنده می کنیم.

بخوان... همیشه بخوان

پنج سال تمام دعا و زاری و لابه برای رفتن به سرزمین وحی ثمری نداد، چرا که زیارت نه به همت است و نه به قسمت، به دعوت است و من ناخوانده بودم...دعای مادرم اما مستجاب شد...

رفتیم خانه اش مهمانی، پر از التهاب بودم و شور، آرزوهایم را مرور می کردم... یک به یک. شوق و عطش و اضطراب توصیف لحظه های قبل از سفر بود... مُحرم شدیم و حرام شد غیر خدا بر ما.

لبیک... اللهم لبیک...  می لرزیدیم و می خواندیم: لبیک... اللهم لبیک

رسیدیم به آنجا که خدا، بیت الناسش می نامد و مردم، خانه خدایش می گویند.

همه ترس ها، اضطراب ها، ناامیدی ها، حتی آرزوها تمام شد: اشک بود و تحمید. الحمدالله و شکر لله

با اضطراب رفتم با آرامش بر گشتم. با آرزو و عطش و زاری رفتم، راضی برگشتم.

پنج سال گذشت:

این بار البته نه فهمی بود و نه حتی شوقی، باز هم دعای مادر مستجاب شد... و دعوت شدیم به محضر دست خدا، خون خدا، آیات خدا: علی ابن ابی طالب، حسین ابن علی، موسی ابن جعفر، محمد ابن علی، و علی ابن محمد و الحسن ابن علی( علیهم السلام) و البته مسجد کوفه، مسجد سهله، تل زینبیه و...

آرام بودم و لبریز. سرخوش و شاد. حتی آرزویی یادم نمی آمد...

برگشتم...

این بار اما

پر از عطش

پر از آرزو

پر از دلتنگی

پر از حسرت یک عمر بدون ایشان بودن...

غربت غریبی است... دلمان تنگ تنگ، سرمان سرخ سرخ، عطشمان بی پایان...

.

.

.


خلوت ما سینه جمعیت است



شب ها در افتتاح شکوه می کنند به درگاهت که اللهم الیک نشکو من فقد نبیک... هر روز بعد از نماز باید خواند: اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین... حتی شهادت می توان طلبید از خدا در این ماه: اللهم اني اسئلك ان تجعل وفاتي قتلا في سبيلك تحت رايه نبیک مع اولیائک... همه یعنی خلوت ما سینه جمعیت است. همه این ها یعنی معنویت ما امیخته با جهاد و حضور انقلابی است... سومالی را دریاییم در این ماه پر از معنویت

تو چند ارباب داری؟

 حق بزرگ خدای بزرگ

و  اما بزرگترین حق خدا بر تو این است که او را بپرستی و چیزی را با او شریک نسازی ، پس هرگاه با اخلاص چنین کردی خداوند تعهد فرموده که کار دنیا و آخرتت را کفایت کند و آن چه را از این دو، دوست می داری برایت نگه دارد.

 از رساله حقوق امام سجاد(علیه السلام)

 

تو چند ارباب داری؟!

خداوند مثل می زند آدمی را که ارباب های  گوناگون دارد و این ارباب ها اهداف گوناگون دارند و با هم ناسازگارند با انسانی که یک رب، یک هدف و یک مقصد دارد. آیا این دو یکی هستند؟

سوره زمر آیه 29

 

راضیة مرضیة

عبادت آن است که انسان اعمالی را انجام می دهد که خدا می پسندد ولی زمانی به مقام عبودیت می رسد که از کارهای خدا راضی باشد، قضیه دوم تکامل است . یک انسان ممکن است خدای را عبادت کند یعنی اعمال و افعالی انجام دهد که خدا می پسندد اما اگر در مسیر زندگی او حادثه تلخی اتفاق افتاد اظهار ناراحتی نماید و گاهی ممکن است در عبادت او نیز توفق و خللی وارد شود، پس به فرمایش حضرت امام سجاد(علیه السلام) حق بزرگ خداوند بر انسان این است که انسان آنچه خدا دستور داده انجام دهد و آنچه را خدا انجام می دهد بپسندد و این همان چیزی است که به نفس مطمئنه تعبیر شده است.

 

جوانه باید زد

پیش نوشت: برای ماه رمضان تصمیم دارم که روزانه آیات، روایات و یا مطالبی را در وبلاگ بگذارم انشاالله. منبع گزیده ای از سلسله درس های تربیت اسلامی استاد نبی صادقی بر مبنای رساله حقوق امام سجاد(علیه السلام) خواهد بود. از نظرات و انتقادات شما استقبال می کنم.

 

تا یار چه خواهد...

امام سجاد(علیه السلام) فرمود: «بدان(خدا تو را رحمت کند) به راستی خدا بر تو حقوقی دارد که در هر حال و همیشه تو را احاطه کرده است، (هر حرکتی که می کنی و هر سکونی که داشته باشی، یا هر موقع و منزلتی که در آن فرود آیی، یا هر عضوی را که به کار گیری یا وسیله و ابزاری که به کار بری).» رساله حقوق

 

جوانه باید زد

محمد قطب در کتاب "روش تربیتی اسلام" می گوید: « تربیت اسلامی عبارت است از: معالجه و چاره اندیشی همه جانبه سرشت و آفرینش بشر، و این معالجه چنان وسیع، شامل و همه جانبه است که هیچ چیز را به جای نگذاشته و از هیچ چیز غفلت نمی کند، هم به تربیت جسم می پردازد، هم عقل و روان را می سازد و هم شامل زندگی معنوی و مادی می شود و بالاخره سرتاسر زندگانی و اعمال و رفتار و ادراکات او را در بر می گیرد و تمام سرشت و کیان بشر را آن طور که هست و آن چنان که خدا آفریده مورد توجه قرار دهد.»

 

جسم آری، جان نه!

امام مجتبی(علیه السلام) در حدیثی می فرمایند: « تعجب می کنم از مردمی که درباره غذای جسم و مأکولاتشان می اندیشند، علم بهداشت دارند، اما در مورد غذای فکر، اخلاق و روانشان اندیشه ای نمی کنند، دروازه شکمشان به روی غذاهای مضر بسته است ولی دروازه اخلاق، رفتار و کردارشان به روی هر میکروب کشنده ای باز می باشد»

 

نقشی بر سنگ:

امام علی (علیه اسلام)  خطاب به فرزند ارشدشان، حسن ابن علی(علیه السلام) : «فرزندم! بدان روح و روان و اندیشه و قلب انسان جوان و نوجوان مانند زمین خالی است، هر بذری که در آن بکاری می پذیرد و من(که پدر تو هستم) تو را سریعا تادیب و تربیت کردم قبل از آن که زمین قلب و دلت سخت شده یا اندیشه و عقل و و فکرت به افکار غیرسالم منعطف و مشغول گردیده باشد.

 

فمثله کمثل الکلب

درروایات برای عالمی که از تربیت و فضایل اخلاقی به دور است نه تنها ارزشی قائل نمی شود بلکه تشبیهات و تعبیراتی به کار می برد که شایسته یک انسان نیست: کمثل الکلب، کمثل الحمار یحمل اسفارا...یا در بعضی روایات بدتر از دجال و از زبان امام صادق قطاع طریق و راهزن به این دسته از علما خطاب شده است. برای این که علم باید به گونه ای باشد که انسان را بسازد و لذا علی (علیه السلام) به کمیل فرمود: عالم باید ربانی باشد، و متعلم باید بر  سبیل نجات حرکت کند نه این که به دلخواه خود راهی را انتخاب نموده و هر گونه خواهد بپیماید.

 

نور می پاشد...

مرحوم ملاصالح مازندرانی در شرح حدیث « عالمی که متخلق به اخلاق حسنه نباشد و بین قول و فعل او دوگانگی وجود داشته باشد اصلا عالم نیست از امام صادق(علیه اسلام) » می فرماید: «علم نور است، هرگاه نور وارد وجودی شد هدایت می کند زیرا تاریکی اضلال است و ضلالت. و نور ارشاد است و هدایت، پس اگر علم نتوانست عالمی را هدایت کند معلوم است اصلا نور وارد این وجود نشده است»

 

 

 

اینجا ضمیر اشاره ها همه نزدیک است(2)

پیش نوشت 1- خیلی از مواردی که در مطلب قبلی عنوان شد ناظر به شرایط فردی من بود که امکان بازگویی اش نیست. حتی اگر هم باشد شاید به درد دوستان نخورد اما تا جایی که عمومی تر است بنا به امر دوستان، مطلب را باز می کنم. خیلی از موارد هم بود که من نظرم را میگفتم ایشان نقد یا رد یا تایید می کردند.

پیش نوشت 2- اولین باری بود که اینقدر به همسرم نزدیک بودم اما نمی توانستیم همدیگر را ببینیم. ایشان آن طرف پرده و من هم این طرف. به بهانه دیدن همسرم نمی توانستم از مسجد خارج شوم- از محرمات اعتکاف-. به دلیل سر و صداها تماس هم نمی شد گرفت. فقط پیامک بود. پیامک هم که باعث دلتنگی بیشتر است تا رفع دلتنگی.

گزیده ای از گفتگوها با خانم دکتر کرمانی در مراسم اعتکاف دانشگاه تهران:

آرمان خواه ماندن: اهمیت حفظ و تقویت روحیه طلبگی- چه در بعد سخت کوشی و جدی بودن و دوری از مدرک گرایی و قائل نشدن به فارغ التحصیلی و چه از جنبه ساده زیستی و عدم تعلق قلب به مال و مقام و رفاه طلبی- تقویت و حفظ فضای دانشجویی به معنای پر کار بودن، پر شور بودن، به وضع موجود راضی نبودن، رشد معرفتی و معنوی و... .

 اهمیت حضور در اجتماع چه برای زن و چه برای مرد:  از زاویه نگاه تکوینی که شکل گیری شخصیت انسان در اجتماع و در تعامل با دیگران است و اشاره به این درس از قرآن که تنها جایی که خداوند می گوید: "من" در مورد عبادت است و حتی خداوند قهار نیز در موارد مختلف می گوید: "ما". خلقنا، رزقنا، سخرنا، هدینا و...، ایشان نگاهشان کمی ارسطویی بود از این زاویه که انسان شدن انسان را در گرو حضور در جامعه می دیدند و نه صرفا رفع نیاز یا سایر دلایل را.

چگونه هم زندگی خانوادگی سرشار از لطف و محبت و عاطفه داشتن و هم در انجام فرایض اجتماعی و علمی کوشا بودن:  استقامت در راه رسیدن به هدف، ساده زیستی، حضور کیفی و شایسته در خانواده و جبران عدم حضورها در زمان های غیبت. می گفتند: گاه مادری بیست و چهار ساعت در کنار فرزندش است اما گویی نیست. مادری دو ساعت کنار فرزندش است تا یک هفته سیرابش می کند. در رابطه با همسر هم توجه به حساسیت های ویژه همسر و رعایت آن- گاه ما کلی مسایل را در رابطه با همسر رعایت میکنیم اما همسر آن چنان راضی نیست- گاه فقط یکی دو مسئله را که وی حساس است رعایت می کنیم و کلی کار دیگر را انجام نمی دهیم و وی کلی راضی است- باید این گلوگاه ها را شناخت و رعایت کرد. اهمیت رضایت همسر و زندگی خانوادگی موفق در تعالی انسان چه زن و چه مرد و خصوصا زن بسیار زیاد است.

مسایل علمی ناظر به رشته: تقویت ابزارهای خاص رشته مثل نشر و مکتوب کردن آن چه بدان رسیده ایم در قالب های مختلف اعم از نشریه و وبلاگ و...، در رشته فلسفه تاکید زیادی روی ملاصدرا و به روزآوری مباحث ایشان داشتند که البته بنده به این شدت معتقد نبودم و از آن جا که ایشان استادی بزرگ و من شاگردی کوچک بودم بحثی نکردم، همچنین تقویت ابزارهایی چون زبان عربی و انگلیسی و آن ها را تحت هدایت اندیشه ای تحلیل گر در آوردن.

 عدم حضور در کنار والدین: می گفتند این حسرتی که از نبودن در کنار والدینتان می خوردید گاه سازنده تر است  از خود حضور. مثل اویس و پیامبر.  می گفتند این که  اشتیاق به خدمت دارید خوب است، اما اگر تبدیل به نگرانی شود بد است. می گفتند حتی خوب است که کنارشان نیستید. زن و شوهری که کنار والدینشان نیستند رابطه شان محکم تر است و با معیارهای خودشان زندگی می کنند و معیارهای درست و غلط خانواده ها بر ایشان تحمیل نمی شود. می گفتند: سعی کنید در سفرهایی که به ایشان سر می زنید کیفیت حضورتان را افزایش دهید، و وقتی کنارشان نیستید، مرتب با ایشان در تماس باشید و برایشان زیاد دعا کنید.

چگونگی تربیت فرزند با ملاک های دینی: ایشان معتقد بودند که حضور فرزندان در مدارسِ خیلی خوب و همشاگردیهای هم سطح و بالاتر احساس الگو بودن را از وی میگیرد. این  که فرزندی احساس کند الگوست، یکی از شرایط مهم و تاثیر گذار رشد است.

وزارت امور خارجه: ایشان بزرگترین مشکل وزارت را بدنه غیر انقلابی و اداری آن می دیدند و می گفتند نیاز جدی است که افراد انقلابی داخل مجموعه تزریق شوند.

چگونگی حفظ روحیه ساده زیستی در عین تحمیل انواع فشارهای اجتماعی و بیرونی: می گفتند باید بزرگ شد. آنقدر بزرگ که حرفت حجت باشد. مدل زندگیت حجت باشد. آن وقت تو نیستی که تحت فشار قرار میگیری، بزرگیت دیگران را تحت فشار قرار می دهد.

 

 

اینجا، ضمیرهای اشاره، همه نزدیک است (1)

وقتی وارد مسجد شدم روح و روانم شدیدا خسته، درگیر و پر از علامت سوال بود. پر از دغدغه.  پر از دلخوری. به تایید خیلی از اعضای خانواده و دوستانم معمولا دختر شاداب و سرحالی بوده ام و پر از امید و آرزو و شوق رفتن. اما در یک ماه گذشته آنقدر فشارهای مختلف اجتماعی بیرونی از هر سو بر من وارد شده و کمبودهای معنوی و روحانی و معرفتی مشکل ساز که کاملا شکسته  و مستاصل بودم و هیچ چیز به اندازه یک خلوت سه روزه آرامم نمی کرد.

توی مسجد جایی را که شماره ام نشان می داد پیدا کردم و بساطم را پهن. وسایلم را که مرتب می کردم چشمم به خانمی افتاد که دقیقا کنارم بودند، چهره پر از لبخند و سرشار از شادابیشان و رفتار مملو از تواضع و فروتنیشان بسیار دلنشین بود. با ایشان سلام و احوال پرسی کردم و متوجه شدم از اساتیدی هستند که قرار است در این سه روزه دانشجویان را همراهی کنند. خانم دکتر طوبی کرمانی استاد فلسفه  اسلامی دانشگاه تهران و اولین زن  فوق دکترای فلسفه در ایران-فارغ التحصیل فوق دکتری فلسفه تطبیقی و کلام از دانشگاه کالیفرنیای آمریکا-  و هم چنین رایزن فرهنگی سابق ایران در یونان و ایضا اولین زن رایزن فرهنگی. فرصت فوق العاده ای بود تا علاوه بر درک اثرات و برکات روحانی و معنوی اعتکاف هرچند بسیار کم و هرچند درحد ظرف قاشق مانند وجودم از برکات حضور این استاد ارزشمند نیز استفاده کنم. 

دقیقا شبیه همان پسر جوان در فیلم مارمولک که تا روحانی مسجد را می دید سوالاتش فوران می کرد، من هم تا سر ایشان را خلوت می دیدم شروع می کردم: از چگونه آرمان خواه ماندن، چگونه هم زندگی خانوادگی سرشار از لطف و محبت و عاطفه داشتن و هم در انجام فرایض اجتماعی و علمی کوشا بودن، چگونگی تربیت فرزند با ملاک های دینی، سوالات علمی- فلسفی ناظر به رشته، در رشته فلسفه چه بخوانیم، ملزومات روحانی شدن، معرفی اساتید حزب اللهی و باسواد رشته، سوالات ناظر به وضعیت وزارت امور خارجه و دیپلماسی عمومی و روش های صدور انقلاب، نقد بدنه وزارت خارجه، چگونگی حفظ روحیه ساده زیستی در عین تحمیل انواع فشارهای اجتماعی و بیرونی، نگرانی از نبودن کنار خانواده ها و محروم ماندن از توفیق خدمت به ایشان و عدم توفیق درک مستمر محضر لطف و محبت ایشان، نگرانی از وضعیت عبادات  و کلی سوال دیگر در زمینه های مختلف.  

و ایشان هر بار با خوشرویی ای بیشتر از دفعه قبل پاسخ گو بودند. از اهمیت حفظ و تقویت روحیه طلبگی- چه در بعد سخت کوشی و جدی بودن و دوری از مدرک گرایی و قائل نشدن به فارغ التحصیلی و چه از جنبه ساده زیستی و عدم تعلق قلب به مال و مقام و رفاه طلبی- ، از اهمیت حضور در اجتماع از زاویه نگاه تکوینی که شکل گیری شخصیت انسان در اجتماع و در تعامل با دیگران است و اشاره به این درس از قرآن که تنها جایی که خداوند می گوید: "من" در مورد عبادت است و حتی خداوند قهار نیز در موارد مختلف می گوید: "ما". خلقنا، رزقنا، سخرنا، هدینا و...، از استقامت در راه رسیدن به هدف، از تقویت ابزارهای خاص رشته، از نشر و مکتوب کردن آن چه بدان رسیده ایم در قالب های مختلف اعم از نشریه و وبلاگ و...، از حسرتی که گاه سازنده تر است و به خاطر نبودن در کنار والدینمان می خوریم. از اشتیاقی که خوب است، از نگرانی ای که بد است، از فرزندی که باید احساس کند الگوست، از خودسازی توام با دگر سازی و از نکات دیگری که هر کدامش بر جام جانت می نشست و روحت را می شست. خیلی از این حرف ها را شنیده بودم و خودم شاید بارها برای این و آن و در جلسات مختلف تکرار کرده بودم. اما شنیدن این مباحث از دهان بانویی که حرف هایش پشتوانه عمل و نظر دقیق فقهی و اعتقادی داشت تاثیرگذارتر و دلنشین تر بود. روحت شسته می شد، اعتقادت راسخ تر و گام هایت محکم تر از قبل.

ادامه دارد... .

بعد نویس:

چندعکس از خانم دکتر کرمانی با توضیحات:

برخی از رسانه های کموتینی نوشته بودند که مولانا اهل ترکیه است و همین مسأله سبب شد تا  همایشی توسط انجمن سراسری پوماکن در کوموتینی ترتیب یابد.  مقاله  « عشق و عقل در بیان افلاطون حکیم وجلال الدین مولوی» توسط نماينده فرهنگي كشورمان  در آن اجلاس ایراد گردید که مورد استقبال فوق العاده شركت كنندگان قرار گرفت.

خانم دکتر کرمانی در انجمن سراسری پوماکن در کوموتینی

 

در کلاس درس:                                                  از نمای نزدیک:

نشستي به منظور بررسي مساله حقوق بشر از زوایای مختلف علمی و عملی با حضور اندیشمندان یونانی( اسلامی و مسيحي) و فرهيختگان مقيم یونان در رايزنى فرهنگى ايران در آتن .

کاش  چشمانش برق بزند

همیشه نزدیک تیرماه که می شود خیلی منتظرم که دیگران یک جوری به من نشان دهند روز تولدم را به خاطر دارند حتی یک پیامک هم خوشحالم می کند. ولی بهترین هدیه ها آنهایی هستند که متوجه می شوی هدیه دهنده به خاطر تو درباره آن هدیه فکر کرده است و برای آن وقت گذاشته حالا هر چه بیشتر بهتر. 

 

زمانی که به دیگران هدیه ای می دهم دوست دارم جلوی خودم بازش کنند تا برق چشمانشان  را ببینم حس عجیبی است این دیدن برق چشمان کسانی که از صمیم قلب دوستشان داری. 

 

وقتی این فراخوان وبلاگی را دیدم یک لیست تهیه کردم خودم هم باورم نمی شد چنین انسان باشم با این همه گناه همیشه فکر می کردم خیلی بهتر از این حرفها باشم

 ولی باید یکی را انتخاب می کردم چون همیشه سنگ بزرگ علامت نزدن است.

پس بهتر بود گناهی را انتخاب کنی که گمان می کنی در همه گناهان چگال است.

چند وقت پیش حدیث زیبا و تکان دهنده ای از جد بزرگوارشان آخرین رسول حق دیدم:

ترسناك‌ترين چيزي كه از آن بر امت خود بيمناكم
شرك به خداستهان! نمي‌گويم كه آنها خورشيد و ماه و بت مي‌پرستند
بلكه بخاطر كارهايي كه براي غير خدا انجام مي‌دهند و گرفتار شهوت پنهاني مي‌گردند.

- نهج الفصاحه - ۲

و من هدیه ای خودم را انتخاب کردم.

                                                  

 

هر چه به لیستم نگاه می کردم می دیدم  همه این گناهان را زمانی انجام می دهم که چیز دیگری را جای خدا گذاشتم آن وقت آلوده شدم .

اول فکر کردم کار سختی است یک گناهی را انتخاب کنم که ترکش راحتر باشد واقعا کنار گذاشتن شرک کار راحتی نیست ولی امام همیشه می گفت شیطان ترک گناه را برای شما سخت جلوه می دهد.

 

شاید این آخرخودخواهی باشد که برای هدیه تولد دوستی چنین عزیز باز هم به فکر خودت باشی ولی او با همه فرق می کند و می دانم با همه گناهانم باز هم  دوستم دارد.

ولی می خواهم چشمانش  برق بزند و بیشتر دوستم داشته باشد کاش...


 

 

اگر یادتان بود و باران گرفت...

آن قدر شب ها گریه می کرد که دستمال کفاف اشک هایش را نمی داد. با حوله اشک هایش را می سترد.

هر کس که او را از نزدیک دیده بود، رد اشک را بر صورتش تمیز می داد و ما... با چشم هایی یتیم ندیدنش، داغ حسرت را بر دل هایمان می نشانیم.

می گفت: «این هایی که از کتب ادعیه انتقاد می کنند، این ها برای این است که نمی دانند، جاهلند، بیچاره اند، نمی دانند که این کتب ادعیه چطور انسان می سازد»

و او فهمیده بود که این ها چطور انسان می سازد... می گفت: قرآن و مفاتیح الجنان، هر دو انسان سازند.

زیارت جامعه ی کبیره اش را هر شب ایستاده می خواند. راس ساعت، حرم مطهر.  به قول خودش عوامانه. به آقا سید مصطفی می گفت: نمی خواهم این روحیه عوامانه را از دست بدهم.

می گفت:«این ادعیه انسان را از این ظلمت بیرون می برد. وقتی که از این ظلمت بیرون رفت، انسانی می شود که برای خدا کار می کند، کار می کند اما برای خدا، شمشیر می زند برای خدا، قیامش برای خداست، نه این است که ادعیه انسان را از کار باز کند»

و او کاری به عظمت انقلاب اسلامی را به پشتوانه ی معجزه ی دعا انجام داد.

که دعا برای او مقدمه ی عمل بود و پمپ بنزین حرکت و تصفیه ی نیت.

می گفت: «این ادعیه در ماه مبارک رجب، و خصوصا در ماه مبارک شعبان، این ها مقدمه و آرایشی است که انسان به حسب قلب خودش می کند، برای این که مهیا شود برود مهمانی، مهمانی خدا»

و بالاخره او یک روز برای همیشه رفت... رفت مهمانی خدا.

و... نوشتند: روح خدا به خدا پیوست.

* * *

کسی که بر غیر تو وارد شود محروم است و آن که به غیر تو روکند زیان کار.

هر که به درگاه غیر تو رود، محتاج گشته و هر که از غیر فضل و کرم تو درخواست کرد بی برگ و بی نوا.

درگاه لطف تو به روی مشتاقان باز است و خیر و احسانت برای طالبان مبذول

فضل و کرمت برای سائلان، مباح است و عطایت برای امیدواران، مهیا.

رزقت برای اهل معصیت هم گسترده است و حلمت بر هر که به تو روی آورد متوجه.

عادتت احسان به بدکاران است و طریقه ات مدارا با سرکشان.

فرازی از ادعیه ماه رجب به پیشنهاد امام صادق (علیه السلام)

اگر یادتان بود و باران گرفت                دعایی به حال بیابان کنید