بکشید ما را ...

هر گاه در سایر رشته های علمی هم یکی دو نفر از پیشتازان را به شهادت رساندند آن وقت یعنی در آن رشته دارد جهاد علمی و کار انقلابی اتفاق می افتد... آن وقت یعنی در آن رشته دارد اتفاقی مهم و جدی می افتد که منافع ابرقدرت های پوشالین را به خطر انداخته است...

 

ترور

بعد از آن تحریم همایش روز جهانی فلسفه توسط یونسکو و این ترورها... حرکت علمی ما کم کم دارد تبدیل می شود به جهاد علمی... الحمدالله

این یعنی در باغ  شهادت باز، باز است... .

«با ريختن خون عزيز ما، تاييد شد انقلاب ما. اين انقلاب بايد زنده بماند، اين نهضت بايد زنده بماند، و زنده ماندنش به اين خونريزيهاست .بريزيد خونها را؛ زندگي ما دوام پيدا مي كند. بكشيد ما را؛ ملت ما بيدارتر مي شود...  نهضت ما زنده شد. تمام اقشار ايران ، باز زندگي از سر گرفت . اگر يك سستي ، ضعفي پيدا كرده بود، زنده شد. اگر نبود شهادت اين مرد بزرگ ، و اگر مرده بود اين مرد بزرگ در بستر خودش ، اين تاييد نمي شد.» امام راحل

دست مریزاد به علمای هسته ای  و مبارک باد این شهادت و این زنده گی...

زنده شد نهضت علمی ما

«جهاد يك معناى خاصى دارد. معناى جهاد فقط تلاش نيست. در مفهوم اسلامى، جهاد عبارت است از آن تلاشى كه در مقابل يك دشمن است، در مقابل يك خصم است. هر تلاشى جهاد نيست. مجاهدت با نفس، مجاهدت در مقابل شيطان، جهاد در ميدان نظامى، مواجهه‌ى با يك دشمن است؛ مواجهه‌ى با يك معارض است. امروز ما در زمينه‌ى علم نياز داريم كه اينجور تلاشى در كشور بكنيم؛ احساس كنيم موانعى وجود دارد، بايد اين موانع را برداريم؛ دارد معارضه‌هائى ميشود، بايد اين معارضه‌ها را در هم بشكنيم؛ در زمينه‌ى عرضه‌ى امكانات علمى، خسّتهائى از سوى كسانى كه صاحبان آن هستند - كه كشورهاى پيشرفته‌ى علمى است - وجود دارد، بايد در مقابل اين خسّتها از خودمان عزت و جوشندگى و فورانِ از درون نشان بدهيم.» امام حاضر

بیانات رهبری در جمع اساتید دانشگاه

لغو کنگره فلسفه در ایران به علت بحران مشروعیت علوم انسانی غرب

واکنش تشکل های دانشجویی به حادثه ترور اساتید دانشگاه

ماوراء الطبیعه ای ساخته عقل خود بنیاد

اکثر فیلم های هالیوودی دو محتوا یا حداقل دو عنصر اصلی داشت: مسایل جنسی و خشونت.

اخیرا وقتی فیلم می بینیم عنصر دیگری پررنگ شده که بر همه ی ارکان حتی همان دو عنصر اصلی قبلی هم سایه انداخته: تصویر عالم غیب، تصویر ماوراء الطبیعه، تصویر معنویت و عرفان...!

فیلم هایی مثل The Others  ، The Eye  ، هری پاتر، ارباب حلقه ها و... از این نوع اند.

harry potter

هرچند احساس می کنم سینمای هالیوود هم همچون سینمای ایران یک سینمای مردمی نیست و فیلم ها نمایشگر واقعیت زندگی مردم آمریکا نیست، اما تغییر رویکرد در سینما طبیعتا ناشی از تغییر پارادایم حاکم بر جامعه است. و معمولا یک سینماگر از جریان عمومی حاکم بر جامعه تاثیر (حتی ناخودآگاه) می پذیرد.

این تغییر از سویی نوید بخش پایان دوره پوزیتیویستی در جامعه آمریکایی است که فقط امر محسوس را امر واقعی می خواند و از سویی در ادامه همان مباحث دکارت است که عقل را خودبنیاد می‌دانست و هیچ منبع دیگری را برای شناخت لازم نمی دانست.

از ان جا که عقل خودبنیاد به سختی می تواند به توصیف عالمی که نمی بیند بپردازد در نتیجه به اوهام و تخیلات و احساسات خویش متوسل می شود و از آن جا که احساس امری شخصی است و افراد بشر را پراکنده می سازد و قدرت توجیه عمومی ندارد: نمی تواند منبعی برای شناخت تلقی شود.

و از آن جا که ما معتقدیم جایی که جنود عقل مهیا نباشند جنود جهل جولان میدهند این چنین است که این فیلم ها سرشار از عناصری چون وحشت و هراس و اضطراب و ناامیدی است. (مثال: یاس از جنود شیطان است، امید از جنود خدا، همیشه امیدوار باشید.)

در نتیجه هر روز می شنویم گروهی جدید به وجود می آید و افرادی دیگر که در پی معنویتند و اما چون فقط، احساس خود را درک می کنند با خیلی از مکاتب بشری و عرفان های زمینیِ امروز ارتباط برقرار نمی کنند و روزی نو و مکتبی نو.

و این امر به کثرت و حتی فردگرایی منجر می شود و هرکس تفسیر خودش را بر حق می داند چرا که هیچ کس نمی تواند دیگری را قانع سازد که احساس من برتر است. در چنین شرایطی ناگذیریم به پلورالیسم تن دهیم و همه احساسات و مکاتب و نظرات را درست بینگاریم. اما در واقع با این توصیف داریم همه را رد می کنیم چرا که این همان حرف سوفیست های یونانی است: همه درست می گویند و همه به بخشی از حقیقت رسیده اند.

این نوسوفیست ها از آن جا که نمی توانند معیار عقلانی برای ارزیابی بافته های تخیلی این مکاتب تعریف کنند ناچارند بگویند همه درست می گویند و همه محترمند تا بشر یتواند در حالیکه زندگی عادی اش را می کند خود را از احساسات معنوی محروم نکند. بله واقعا العدم کالعدم. عدم ها با هم مساویند و از این لحاظ پلورالیسم به نتیجه خوبی رسیده است. اما مشکل  این جاست که اگر تو بگویی حق این است و جز این نیست آن وقت به بنیادگرایی محکوم می شوی.

 در چنین شرایطی که احساسات شخصی و تمناهای نفسانی داور ناعادل میدان است، حرف زدن از امر حق یکتا= بنیادگرایی است و غیر از این عجیب است.

در چنین شرایطی مهم ترین راه، پرورش قوای عقلانی جمعی است تا از این فردگرایی ها و معنویت های کاذب و مخدر جلوگیری شود و بشر به سمت معنویت الهی رهنمون شود. عرفانی در صحنه و توام با عدالت و عقلانیت. شاید به همین دلیل است که در حدیث آمده: امام زمان که تشریف فرما بشوند دستی بر سر مردم می کشند و عقول مردم زیاد می شود.

خداوندا! عقل ما، این رسول با طنی ات را زیاد بفرما.

 

راشل کوری

راشل کوریرهایی

وصف شادابی است...

برای تو ای!

برانگیخته در رکود مرداب

...

ادامه نوشته