وقتی همه مراقبند
بعد نوشت: از آنجا که همه دوستان مومن و مذهبی می دانند که نقل ذنوب در جمع کار درستی نیست، من خاطره را طابق النعل بالنعل آن گونه که از استادمان شنیدم جهت حفظ امانت نقل کردم و قضاوتی راجع به جلسات نمی کنم العهده علی الراوی. اما این می تواند نقطه تذکر خوبی باشد که شهدا چگونه شک نمی کردند وقتی همه شک می کنند. و چگونه روی خود کار کرده بودند که در محیط اجتماع آنچنان موثر بودند.
استاد حسین الحکیم، استاد مکالمه عربی، خاطره ای را تعریف می کردند که شنیدنی و راهگشا است. در ادامه خاطره را از زبان ایشان نقل می کنم : « برادرم در خیابان موتور سواری را میبیند که کیفش از پشت موتور، روی زمین می افتد، برادرم به دنبال موتور سوار می رود اما به او نمی رسد. شب در منزل، کیف را باز می کند تا بتواند مشخصات صاحب آن را پیدا کند. به دفتری بر می خورد. دفتر را که باز می کند می بیند نوشته: دفترچه محاسبه اعمال. بعد کنجکاوی برادرم گل می کند و دفتر را ورق می زند و می بیند که اعمال خوب و بد روزانه در دفترچه نوشته شده و اسم و آدرس صاحب کیف هم موجود است.
فردای آن روز به در منزل آن شخص می رود و همسرش در را باز می کند. برادرم ماجرا را تعریف می کند. آن خانم می گوید که همسرم در وزارت آموزش و پرورش مشغول کار است. اگر می خواهید کیف را به من بدهید. برادرم می گوید که خیر مایلم همسرتان را از نزدیک ببینم. وی به وزرات خانه می رود. وقتی سراغ آن فرد را می گیرد می فهمد که در بالاترین طبقه وزارت مشغول به کار است. به طبقه بالا می رود و وارد اتاق ایشان می شود. می بینید شهید رجائی، شهید باهنر و تعدادی از اعضای هیئت دولت هم در آن جلسه حضور دارند. آن مرد صاحب دفتر وقتی ماجرا را از زبان برادرم می شنود می گوید: حالا تو برای ما بگو که چه کرده ای؟ دیشب نماز شب خوانده ای؟ نوافل را انجام داده ای؟ چه گناهی مرتکب شده ای؟ و... ؟
برادرم متوجه می شود که آن جلسه، یک جلسه مراقبة جمعی است. مرد صاحب دفتر به برادرم پیشنهاد می دهد که اگر می خواهی می توانی هر دو هفته یکبار در این جلسه حضور پیدا کنی و در حضور جمع کارهای خیر و بدت را بازگو کنی. برادرم تا مدتی به آن جلسه رفت و آمد می کرد و بعد رفت جبهه. دو سال بعد تصمیم گرفت سری به آن مرد و جلسه اش بزند. وقتی به در منزلش رفت، آدرسش را در قطعه شهدا به او دادند. »
استاد
حکیم این خاطره را وقتی تعریف کردند که در درس به این روایت از امام کاظم (علیه
السلام) رسیده بودیم: لیس منا من لم یحاسب نفسه کل یوم- فان عمل حسناً استزادالله و
ان عمل سیئاً استغفرالله منه و تاب الله. ا
كسى كه در هر روز از نفس خود حساب نكشد از ما نيست (كسى كه محاسبه نفس مى
كند) اگر عمل نيكى به جاى آورده است از خداوند طلب زيادتى آن را كند و اگر
كردار بدى از او سر زده است از خداوند طلب مغفرت كند و به سوى او توبه
آورد.






آمده ایم تا برویم...