عدالت‌خواهی، برگه گم شده دانشجو/ نسبت سنجی مبادی عمل و عدالت خواهی دانشجویی

قبل نوشت: این مطلب برای هفته نامه پی نوشت نوشته شده است.


مشاهدات تجربی از فضای دانشگاه، ما را به این نقطه می‌رساند که ضریب عدالت‌خواهی در این محیط تا حد مطلوب فاصله دارد. برای فهم این مسئله کافی است اصلی‌ترین فعالیت های تشکیلاتی، علمی و فرهنگی-اجتماعی دانشجویان، بررسی شده تا نسبت بین این فعالیت‌ها و آرمان اصلی انقلاب اسلامی که برپایی قسط و عدالت است، فهمیده شود. به طور مثال اگر پایان نامه ها و مقالات علمی- پژوهشی دانشجویی را مورد توجه قرار دهیم و یا برنامه‌های طول ترم یک تشکل را فهرست کنیم نسبتی که بین این فعالیت ها و نیازهای عدالت خواهانة انقلاب دریافت خواهیم کرد، قابل توجه خواهد بود.

برای بررسی دلایل کمرنگ شدن فعالیت های عدالت‌خواهانه در فضای دانشجویی باید به سراغ مبادی عمل رفت تا با ریشه یابی علل و عوامل بی‌تحرّکی و انفعال فضای دانشجویی، به آسیب‌شناسیِ فضای دانشگاه و فهم فاصله تا حد مطلوب نزدیک شد.

مبادی عمل

برخی از فیلسوفان مسلمان چون ابن سینا «عمل» را از سنخ «کیف نفسانی»[1] دانسته‌اند و برای تحقّق آن، مراحل مقدماتی چندگانه‌ای را قائل شده‌اند. لازم به ذکر است در باب عمل و فاعلیت انسان، نظریه های دیگری نیز وجود دارند که در این متن، این نظریه اختیار شده است.

گام اول در نظریة عمل را «تصور» و گام دوم را «تصدیق» نامیده اند. این دو مبنا، «مبانی معرفتی» عمل هستند که ممکن است ناشی از گمان، توهم، انگاره و یا باور و یقینی مستحکم باشند. در واقع در مقام تصور، فرد به دریافت بینش‌ها و باورهای شناختی نسبت به عمل مورد نظر می‌پردازد و در مقام تصدیق به نقادی و ارزش‌گزاری آن‌ها می‌پردازد و در نهایت صورتی از عمل مطلوب را انتخاب می‌کند. این انتخاب باعث ایجاد شوق و «میل» نسبت به انجام عمل می‌شود که گام سوم از مبادی عمل است. این میل با شدت و ضعف در افراد و اعمال مختلف با تعبیرهایی چون امید، خشنودی خاطر، دل‌بستگی، دل‌باختگی و... دیده می‌شود. پس از ایجاد اشتیاق نسبت به انجام عمل، نوبت به «إعمال نیت و اراده و عزم بر وقوع فعل» می‌رسد و در گام پنجم «فاعلیت شی» حاصل می‌شود و عمل صورت می پذیرد.

مبادی شناختی عمل

در مقام «تصور فعل»، نیاز است که دانشجو، نسبت به مسائل جدی و اصلی و بنیادین انقلاب، جهان و واقعیت‌های کشور،  فهم مبانی عدالت خواهی، اهمیت و جایگاه آن، مصداق های عدالت خواهی و الگوهای راهبردی و کاربردی مثمر ثمر، بینش و شناخت صحیحی داشته باشد. در این وهله نقش نهادهای متولی امر تربیت نباید مغفول انگاشته شود. خانواده، مسجد، آموزش و پرورش، صدا و سیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزة علمیه و... با تربیت گلخانه ای و در خلأ فرد، امکان برقرار کردن نسبت بین فرد و جامعه، فرد و مردم، فرد و صنعت، فرد و سیاست، فرد و هر نهاد مسئله دار و مسئله یاب دیگری را برقرار نکرده‌اند و در نتیجه خروجی این نهادهای تربیتی، افرادی فارغ از دردها و دغدغه های اجتماعی و فرهنگی هستند که نه مسئله‌ای دارند و نه نیازی را احساس می‌کنند. مامِنْ حَرَکَةٍ الّا وَاَنْتَ تَحْتَاج فِیها اِلی المعرفة ما را به این گزینه می رساند که برای وقوع عملِ متناسب با اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی لازم است در گام نخست شناخت صورت مسئله در حیطه های مختلف علمی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای دانشجو به انحاء مختلف رخ دهد. لمس فقر و زندگی مستضعفان و تبعیض در تفاوت این زندگی با زندگی مرفهین بی‌درد و بادرد، درک فساد اداری و بانکی، فهم بی‌ارتباط بودن نظریات علوم انسانی با آموزه های دینی و باورهای بومی، درک کشاورزی بیمار و دامپروری رنگ‌پریده از جمله ورودی‌هایی است که باید به یک دانشجو تزریق شود تا بتواند با دردهای واقعی جامعه ارتباط برقرار کند و آن‌ها را همان‌طور که هست و نه آن‌طور که رسانه ها(اعم از داخلی و خارجی) با افراط و تفریط نشان می‌دهند دریابد. به طور کلی باید فضای مانوس شدن و مماس بودن با واقعیت جامعه را برای دانشجو مهیا کرد.

در «مقام تصدیق فعل»، لازم است تا دانشجو نسبت به «تعمیق معرفت دینی» و افزایش فهم خود از «منطق دین» و «مبانی انقلاب اسلامی» تلاش کند و بکوشد تا طبق توصیه ائمه اطهار(علیهم السلام)[2] در خود قدرت اجتهاد در منابع دینی و فهم پویا از آن ایجاد کند تا در مواجهه با بینش‌ها و انگاره‌هایی که در مرحلة اول کسب کرده است، امکان سنجش و نقادیِ اطلاعات کسب شده از محیط را داشته باشد و بتواند در راستای اولویت بندی مسایل و ارزش‌گذاری نیازهای انقلاب، اجتهاد کند و اولویت‌دارترین مسایل را جهت بررسی و پرداختن برگزیند. نداشتن فهم درست از مسایل و سنجه ای جهت ارزیابی و نقادی داده های رسیده از گام اول، یا او را به سمت فعالیت های دست چندم سوق خواهد داد و یا بر بخشی از مسایل، تمرکز کرده و بخشی دیگر را به باد فراموشی خواهد سپرد. پرداختن گسترده به ماسون شناسی و صهیونیزم شناسی سطحی، تمرکز و باقی ماندن در کسانی که نه بینش درستی نسبت به اسلام دارند و نه افکار عمیق و جامعی برای حل مسایل روز جامعه، نفهمیدن ریشه مسایل و معضلات اجتماعی و پرداختن به صورت امور و معلول ها به جای علت ها، فعالیت های سلبی مثل تحصن در مقابل سینما به جای فعالیت های ایجابی مثل تولید آثار هنری از جمله عواقب نداشتن معرفت تصدیقی است.

مبادی انگیزشی و ارادی عمل

در «مقام میل و إعمال اراده یعنی گام‌های سوم و چهارم از مبادی فعل»، لازم است تا شور دینی و دغدغه‌های انقلابی در سرشت دانشجویان دمیده شود. همچنین لازم است تا دانشجو این بینش را داشته باشد که در عین برنامه ریزی برای حصول نتیجة مطلوب، مامور به انجام وظیفه است و باید تمام همّ و غمّ خود را مصروف انجام تکلیف کند. هم‌چنین باید بداند اگر در مرحله معرفت، موفق به شناخت وظیفه شد، باید تا جایی که می‌تواند با تقویت ارتباطات اجتماعی و امربه معروف و نهی از منکر عمومی، به بسط بینش و اندیشه خود بپردازد تا با حضور در جمعی پرنشاط و فعّال، به پیگیری فعالیت های آرمان‌خواهانه بپردازد. در صورت نرسیدن به نتیجة مطلوب در تشکل و جریان سازی، لازم است بداند که وظیفه از او ساقط نشده و با تغییرِ صورتِ فعالیت‌های قبلی و در نهایت با قیام فردی به ایفای نقش ویژة خود در میدان عمل بپردازد.  متاسفانه جامعة نیمه مذهبی نیمه غرب زدة ما گرفتار ارمغان‌های مدرنیته شده و فردگرایی[3] و منفعت خواهی[4]، از عواملی است که به کاهش انگیزه های حرکت های بزرگ و جهانی و اجتماعیِ دانشجویی دامن می‌زند. و از آن جا که در بسیاری از فعالیت های عدالت خواهانه، منفعتی برای عدالت خواهان رقم نمی خورد و چه بسا نیاز به هزینه دادن، جهتِ نتیجه گرفتنِ عملِ عدالت خواهانه است، در نتیجه برخی ازافراد دور فعالیت عدالت خواهانه را خط کشیده و ترجیح می دهند که سرشان گرم کار و فعالیت های شخصی خودشان باشد.

تقویت امید و انگیزه‌های نُرید أن نَمُنَّنی[5] لازم است تا فرد در مواجهه با مشکلات کوچک و بزرگِ گریبان‌گیر نظام و موجود در جهان،  دچار یأس و پریشانی خاطر نشود و همواره امید را در خود و در جامعه زنده نگه دارد و هر حرکت مفیدی را تشویق و از هر حرکت مخربی جلوگیری و یا آن‌راتعدیل و تصحیح کند.

البته ناگفته نماند در این مرحله عوامل سلبی چون ترس از توبیخ و هزینه دادن، سرزنش شدن توسط سایرین، عدم حصول نتیجة مطلوب، طرد از محیط دانشجویی و اساتید می‌تواند در انگیزه زدایی از فضای دانشجویی موثر باشد که البته طرح قرآنی فَلاَتَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ[6] و همچنین وَلاَيَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِم[7]ٍدر مقابله با همین یأس زایی و انگیزه زدایی است.

امکان ایجاد هزینه برای دانشجو به دلیل فعالیت‌های آرمان خواهانة وی از دو سوی جریان تحجر و التقاط کاملا طبیعی است. مسئولینِ محافظه‌کارِ غیر انقلابی و مصلحت سنج با معیارهای کاذب و در مقابل، دانشجویان و استادان روشن‌فکرمآب التقاطی و برعکس، یعنی مسئولینِ غرب‌زده و فاصله‌گرفته از مردم و انقلاب و از آن‌طرف، اساتید و دانشجویان بی‌خبر از زمانه‌ها و زمینه‌های روز ممکن است، در برابر فعالیت‌های دانشجویی که به سودِجریان عدالت خواهی در جامعه و جهان است، سنگ‌اندازی کنند. در واقع إعمال قدرت های دیگر که در برابر اراده دانشجویی واقع می شود، از عوامل بیرونی است که ممکن است منجر به رکود و رخوت فضاهای دانشجویی شود.

عمل

در آخرین مرحله، فرد باید با طی مراحل انجام شده در نهایت به آن چه اولویت می داند و بر می شمارد عمل کند و بداند لازم است اولویت دارترین فعل را صورت تحقق بخشد که اگر فعل اهم و اوّل را انجام ندهد ، هیچ کاری نکرده و هیچ سنگی جابه جا نکرده و هیچ مانعی را از سر راه خود و جامعه برنداشته است و بداند، عمل او برخاسته و برخواسته‌ی معرفت اوست و معرفت او با عمل صالحش افزایش می‌یابد و با افزایشِ مجددِ معرفت او، بار مسئولیتی سنگین‌تر بر دوش او گذاشته خواهد شد و چنین است، چرخة علم و معرفتِ انسانِ عارفِ عامل.

وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهدیَنَّهُم سُبُلَنا[8]

 



[1]«کیف نفسانی»، کیفیتی است که بر نفس انسان، عارض می‌شود که اگر تکرار شود و تداوم یابد آن را «ملکه» می‌نامند و اگر موقتی و دفعی باشد، «حال». کیف نفسانی، مبدا فاعلیت انسان است و تاکید اصلی علمای علم سیاست و اخلاق و... بر کیف نفسانی است.

[2]«ولکن اعینونی بورع واجتهاد وعفّة و سدادٍ» نامه چهل و پنجم نهج البلاغه و یا در کتاب خصائل الشیعه یکی از ویژگی های شیعه، درک اجتهادی از دین ذکر شده است.

[3]individualism

[4]utilitarianism

[5]سوره قصص آیه 5

[6]سوره مائده آیه 3

[7]سوره مائده آیه 54

[8]سوره عنکبوت آیه 69

رانت خواری عالمانه!

علم اسلامی با رانت خواری حاصل نمی شود. این که به بهانه حضور بچه مذهبی ها در فضای علمی، استفاده از سفارش و بورسیه و ... مختص ریشوها و چادری ها شکل بگیرد را درک نمی کنم.

1- چون بچه مذهبی های اصیل و واقعی و حزب الهی از این رانت ها استفاده نمی کنند. و فضا برای استفاده سو استفاده کنندگان و ریاکاران مهیا می شود. یکی از بچه ها تعریف می کرد که در زمان مسئولیتش در یکی از تشکل ها از این نامه ها می آمده که بچه هایتان را برای بورس معرفی کنید و ایشان هم کاغذ را خوانده و نخوانده روانه سطل زباله می کرده است.

2-  اگر هم استفاده کنند مگر هدف وسیله را توجیه می کند؟ آن وقت ظاهر مذهبی بر صلاحیت شخصی و سواد علمی مقدم می شود و باز هم نتیجه ای حاصل نمی شود که این تعارض تعهد و تخصص را شهید چمران به خوبی حل کرده است. که متعهد، مسئولیتی که تخصصش را ندارد نمی گیرد.

لیس یحب للملوک ان یفرطو فی ثلاث: فی حفظ الثغور و تفقد المظالم و اختیار الصالحین لاعمالهم (مفاتیح الحیات، صفحه 440)

سزاوار نیست برای حاکمان در سه امر کوتاهی کنند: حراست از مرزها، رسیدگی به حقوق پایمال شده و گزینش شایستگان برای مسئولیت های مختلف.

خدایا ما را از شهوت مدرک و مقام بر حذر دار.

*پینوشت: دوستی ناشناس کامنتی طولانی گذاشته اند و در بخشی اش نوشته اند: عامل دیگه ای که باعث تداوم این نوع تبعیض هاست ( روا یا ناروا ! اصلا اگر تبعیض روا هم داشته باشیم ) این تحلیله که کسایی که در موقعیت های حساس تاریخی و اجتماعی به درد نظام بخورند ( جنگ ، آشوب ، ... ) همین جماعت حزب اللهی اند. پس باید از دلسرد شدن این گروه جلوگیری کنیم و تلاش کنیم تا دست بالا را داشته باشند

پاسخ: دوست گرامی! در دوران جنگ، در دوران فتنه و در همه اتفاقات دیگری که برای این انقلاب رخ داده است چند در صد از افراد اینگونه پای نظام بوده اند؟! هیچی. افراد جز با اعتقاد و آرمان خواهیشان از نظام حمایت نکرده اند. این کار مزدورانی پول پرست پرورش می دهد و نه انقلابیونی وفادار و راستین.


رسانه ای برای همه دردهای مردم

تلویزیون به عنوان عمومی ترین رسانه، بارها در موارد مثبت و منفی اثبات کرده که توانایی و پتانسیل مناسبی برای فرهنگ سازی و تربیت مخاطبان خود دارد.

در باب عزاداری های سید الشهدا در روزهای عاشورا با پخش عزاداری زنجان و و بم و شهرهایی که عزاداری در آن صورت، سنتی، عمومی ،منظم و فارغ از دسته بندی های مرسوم دارد سعی در ایجاد فرهنگ عزاداری اباعبدالله کرد و الآن اثرات این حرکت را میبینیم که در خیلی از شهرها و روستاهای دیگر این سبک عزاداری به عنوان الگو اخذ شده و به شیوه بومی خود در آن منطقه اجرا می شود.

این سبک عزاداری در تقویت هویت دینی و مذهبی، تقویت اتحاد و نظم و یکپارچگی و همدلی، نشان دادن همه مردم ایران بما هم اعم از تهرانی و شهرستانی و روستایی، ارعاب در صفوف دشمنان و حفظ صورت های سنتی عزاداری بسیار موثر است.

کاش تلویزیون از این ظرفیت عظیم خود برای فرهنگ سازی در زمینه سبک زندگی اسلامی، تقویت روحیه تلاش و مجاهده عمومی، عدالت خواهی و امربه معروف و نهی از منکر و بسیاری از واجب های فراموش شده دیگر هم استفاده بهینه می کرد.

متولیان خواب... فرهنگ بیدارگر؟

این مطلبی است که قدیم تر ها برای نشریه حرف ربط نوشتم که عدالت خواهی هم بازنشر داد. 

اهمیت موضوع:

دانشگاه مبدأ همه ی تحولات است. امام خمینی (ره)

فرهنگ يك ملت، منشأ عمده تحولات آن ملت است. مقام معظم رهبری

نقد که هیچ تخطئه هم از الطاف الهی است. امام خمینی (ره)

لحن دانشجو باید طلبکارانه باشد. مقام معظم رهبری

فرهنگ انقلابی- اسلامی از چند جهت ضربه خورده است که یکی از آنان سوء مدیریت فرهنگ چه در سطح خرد و چه در سطح کلان می باشد. از وزارت ارشاد گرفته تا معاونت فرهنگی دانشگاه ها. سوء مدیریتی که در اکثر موارد ناشی از نخواستن نیست، که ناشی از نتوانستن و ندانستن است. و دانشجویان به عنوان قشری که می بینند و می فهمندو گاه می توانند، می توانند بهترین منتقد و مشاور(البته نه از نوع جوان) و یاور این مسئولین باشند.در نوشتار پیش روی، آسیب شناسی مختصری از سوء مدیریت فرهنگی در دانشگاه انجام شده است. آن چه فرهنگ امروزی جامعه و دانشگاه ماست با آن چه در خور جامعه ی انقلابی و اسلامی است، فاصله ها دارد و شاید مهم ترین ریشه های این مسئله آن چه در ادامه می آید باشد

نوع نگاه مسئولین دانشگاه و متولیان فرهنگی به فرهنگ و هنر:

نگاه کمیتی: نگاهی که در آن آمار و ارقام و تعداد برنامه های فرهنگی و حضور چهره های سرشناس و تعداد مخاطب و تعداد مسئولین حاضر در مراسم و ... به نسبت کیفیت برنامه ها و میزان تاثیرگذاری برنامه بر مخاطب و میزان تطابق برنامه ها با آرمان های انقلاب اسلامی و ذوق و نیاز دانشجو ضریب می گیرد. متاسفانه علیرغم گذشت 3 دهه ازپیروزی انقلاب اسلامی، هنوز نتوانسته ایم برای برنامه های فرهنگی معیارهای سنجش پذیر مناسب تعریف نماییم تا در دام برنامه های بی محتوای مخاطب جمع کن و آمار افزا نیفتیم. گزارش کارهای فرهنگی ما هنوز در بردارنده ی همان کلیات و کمیات است. و با همین نگاه کمیتی است که مسجد دانشگاه با هزینه های هنگفت به اتمام می رسد و برای برنامه های فکری و مطالعاتی بودجه ای درخور تصویب نمی شود.

نگاه غیر اولویت دار: علیرغم ادعای مدیران نظام جمهوری اسلامی در التزام به این که فرهنگ ویژه ترین جنبه ی یک تمدن است و ما برای ساخت تمدن اسلامی نیازمندیم که سیاست و اقتصاد و نظام خود را بر مبنای فرهنگ بچینیم اما هم چنان برای همان روبناها بیشتر و بهتر سرمایه گذاری مادی و فکری و عملی می شود تا برای کار فرهنگی. آیا حفظ نظام جز با حفظ محتوا و فرهنگ انقلابی امکان پذیر است؟ بشنویم هشدار مقام معظم رهبری را که دردمندانه فریاد می کشند: «اگر به محتوا و اصول توجه نشود ممکن است در زير پوستِ شکلِ رسمي نظام، تغييرات تدريجي و بي سر و صدايي اتفاق بيفتد و نظام اسلامي را به سمتِ انحراف بکشاند که در برخي مواقع، خواص هم متوجه اين انحراف تدريجي نمي شوند.» . و ما هم چنان در بی خبری خود برای موضوعات غیر اولویت دار، برنامه های دو فوریتی اولویت دار تصویب می کنیم و فرهنگ را یا به دست دلسوزانش  می سپاریم که نه بودجه ی کلانی دارند و نه قدرت اجرایی چشم گیری و یا به دست کسانی که نه فرهنگ و کار فرهنگی را می شناسند و نه برای آن حاضرند سرمایه گذاری کنند. و فرهنگ هم چنان در حاشیه و شانه ی راه انقلاب می ماند. به فرموده ی رهبر انقلاب: « يكي از مهمترين تكاليف ما در درجه اول مهندسي فرهنگ كشور است؛ يعني مشخص كنيم كه فرهنگ ملي، فرهنگ عمومي و حركت عظيم درون‌زا و صيرورت بخش و كيفيت بخشي كه اسمش فرهنگ است و در درون انسان‌ها و جامعه بوجود مي‌آيد، چگونه بايد باشد؛ اشكالات و نواقص‌اش چيست و چگونه بايد رفع شود؛ كندي‌ها و معارضاتش كجاست؟ مجموعه‌اي لازم است كه اينها را تصوير كند و بعد مثل دست محافظي هواي اين فرهنگ را داشته باشد. »

نگاه حداقلی: و با همان نگاه غیر اولویت دار به برنامه هایی که فرم های گزارش را مزین می کند اکتفا می کنند و رسالت سنگین انقلابی- اسلامی خویش را با سخن رانی ای دو ساعته و یا شب شعری شورانگیز به انجام می رسانند. ایراد دیگر در این است که مسئولین ما آن قدر که به بعد علمی دانشجو اهمیت میدهند (البته آن هم به جای خود نواقص و کاستی های فراوانی دارد اما در لفظ، علم برای ایشان مقدم بر معرفت و آگاهی است) به بعد فرهنگی و معرفتی دانشجو اهمیت نمی دهند. و حال آن که علم به تنهایی راه به جایی نمی برد و به تعبیر مقام معظم رهبری: «ثقل‏ اكبر در اين‏جا فرهنگ است؛ چون هم خودِ علم و آموزش و هم جهتگيرى و كيفيت و رویكردهاى مختلف آن، تحت‏ تأثير فرهنگ عمومى جامعه است.». از سویی دیگر با تصور این که با یک برنامه و دو برنامه در مناسبتی خاص می شود این فرهنگ را ترویج و تثبیت کرد به همان ها اکتفا می کنند و حاضر نیستند برای فرهنگ به اجرای برنامه های دراز مدت و مستمر و تاثیر گذار بپردازند و مگر نمی دانند که فرهنگ دیر مستقر می شود و دیر تغییر می کند؟

نگاه انفعالی: به دلیل فقر نظری شدید برخی از متولیان فرهنگی و یا مسایل دیگر متاسفانه نگاه ایشان به فرهنگ انقلابی اسلامی توام با شرمساری است. گویی این افراد از این که مروج فرهنگ اسلام ناب باشند شرمسارند و بر سر مبانی اسلام و انقلاب رودربایستی دارند. و گاه برای جبران این شرمساری ها جهت تطبیق با دنیای مدرن امروز برنامه های فرهنگی را از درون پوک می کنند تا در ظاهر مطابق با ذوق جوان باشد. وقتی برای اجرای کنسرت گروه x هزینه های هنگفت صرف می شود و شب شعرهایی به غایت سطحی و سرگرم کننده ضریب میگیرند و اگر همان شب شعر بخواهد توسط گروهی که از انگ حزب الهی خوردن نمی هراسند و افنخارشان انتساب به انقلاب و رهبری است اجرا شود، با هزاران مصیبت و مسئله مواجه می شوند و در نهایت از اجرای شب شعر توسط ایشان جلوگیری می شود... می توان گفت که کم کم باید فاتحه ی فرهنگ انقلابی را خواند. از درون این نوع سیاست گذاری ها هرگز دوباره قیصر امین پوری نخواهد رویید. مسئله ی دیگر در نگاه انفعالی این است که تا شبهه ای نیفتد و بحثی در نگیرد هیچ کس به فکر مسلح کردن دانشجو به عینک معرفت و آگاهی نیست. ما در روند فرهنگ از تاکتیک دفاع استفاده می کنیم و نه حمله و و نه حتی ضد حمله.

همچنین هنر را در خدمت تعهد در نیاوردن و نگاه لوث هنر برای هنر را ترویج دادن و هنر را از مبانی انقلاب و اسلام ناب دور کردن و از درون هنر را تهی کردن به فرهنگ و انقلاب لطمات جبران ناپذیری وارد خواهد کرد.

نگاه دولتی:

منظور از دولتی بودن این نیست که دولت نباید دخیل در برنامه های فرهنگی شود. منظور این است که نباید صرفاً و منحصراً متصدی اجرای امور فرهنگی گردد. بلکه بیشتر باید نقش تمهید شرایط برای اجرای ایده های مردمی و دانشجویی را داشته باشد. بخش نامه های دولتی نباید جایگزین ابتکارات دانشجویی شود، تا جایی که اندیشه و انگیزه عمومی برای پرداختن به کارفرهنگی کاهش یابد و صرفاً منتظر باشند دولت  برنامه های فرهنگی را مدیریت و اجرا نماید. (به معنی عام آن: مثلاً در دانشگاه یعنی معاون فرهنگی دانشگاه، ریاست نهاد، رئیس ناحیه ی بسیج دانشجویی و... که نباید برای دانشجو تصمیم بگیرند. بلکه باید در راستای اهداف اسلام و انقلاب نقش حمایت کننده و در برخی موارد گوشزد دهنده را ایفا کنند.)  به فرموده ی رهبر انقلاب: «آنچه كه در مقوله‏ ى فرهنگ بر عهده‏ ى حكومت است، عبارت است از نظارت هوشمندانه، متفكرانه، آگاهانه، مراقبت از هرز روىِ نيروها و هرزه‏رويىِ علف هرزه‏ ها، هدايت جامعه به سمت درست، كمك به رشد و ترقى فرهنگى افراد جامعه؛ بايد به اين همه مجموعه‏ ى انسان و بخصوص جوان كه در جامعه هستند، كمك كرد تا بتوانند راه صحيح و رشد خود را پيش ببرند. ما نه معتقد به ولنگارى و رها سازى هستيم، كه به هرج و مرج خواهد انجاميد، نه معتقد به سختگيرى شديد؛ اما معتقد به نظارت، مديريت، دقت در برنامه‏ ريزى و شناخت درست از واقعيات هستيم.» به راستی چرا برخی فعالیت های هنری-فرهنگی که گروه حزب الله لبنان انجام می دهد برایمان این قدر دست نیافتنی شده است؟ و اینقدر فارغ از کلیشه و عادت کار می کنند و اصلاً اول انقلاب آن همه سرود و تئاتر و کلیپ و خلاقیت با امکانات حداقلی و ناچیز چگونه می جوشید و می رویید؟ آیا جز این است که همه خود را مسئول می دیدند و فرهنگ را به دولت و حکومت نسپرده بودند. چه شده که مردم از عرصه های مملکت یکی یکی به حاشیه رانده می شوند؟

نگاه کلیشه ای: و وقتی فرهنگ محبوس در میان همه ی این آفات است از ابتکار و خلاقیت و نوآوری که لازمه ی کار فرهنگی است... خبری نیست که نیست. و دوباره همان سمینارها و سخن رانی ها و... . . به فرموده ی رهبر انقلاب:«رشد فرهنگي با ابتكار و آزادگي و آزادي و میدان دادن به اراده‌هاست». اما با همان نگاه دولتی از بروز و ظهور این ابتکارات جلوگیری می شود. از سویی دیگر از ابزار هنر به خوبی بهره برده نمی شود و هنر را که مخاطب عام دارد به مباحث مبتذل می آرایند و از آن طرف از ابزار هنر برای بیان معارف دینی و انقلابی بهره ی وافی نمی برند. یا مخاطب به کلی فراموش می شود و ما در مفاهیم سنگین با بیانی کسل کننده و کلیشه غور می کنیم. و یا محتوا به کلی فراموش می شود و برنامه های زرد و بی محتوا و خام و تهی از معنا و معرفت نثار مخاطب می شود.آفت هنر در دوچیز است: هنرمندان بی تعهد و متعهدین بی هنر... . باید یاد گرفت محتوا و فرم، مخاطب و معنا و صورت وسیرت کار فرهنگی را با هم ارتقا بخشید. فرم خود محتواست و نشانه ی جدی گرفتن مخاطب و احترام به ذایقه ی سمعی و بصری او در میان انبوه انتخاباتی که وی پیش رو دارد. و محتوا... آن چه رسالت فرهنگ است. هر دو باید جدی گرفته شود.

و چند سوال:

انتخاب مدیران فرهنگی و خصوصا معاونت فرهنگی دانشگاه بر اساس چه معیار و مبنایی است؟ آیا صرف این که فردی انسان خوبی است و دکترای الهیات دارد و حافظ قرآن و نهج البلاغه است و استاد معارف، کافی است تا یک فرد شایسته ی این مقام مهم در دانشگاه گردد. آیا برای معیارهایی هم چون نگاه تحلیلی و شفاف به فرهنگ داشتن، اطلاعات کافی از فضای زنده ی فرهنگ داشتن و در فضای فرهنگ و هنر استنشاق کردن و نگاه های آفت دار ذکرشده را نداشتن و برای دانشجو و شان و جایگاه پیشروی وی ارزش و اعتبار قایل بودن و از مقام و قدرت و نفوذ خود استفاده ی نابجا نکردن و ملتزم به قانون بودن و... جایی هست تا فردی اصلح و موثر برای تصدی این مسئولیت خطیر انتخاب گردد؟ تا بیش از این شاهد عدم سیاست گذاری های صحیح در زمینه های فرهنگی دانشگاه و پرکاری ها ی مسرفانه و بی محتوا و بی انگیزگی و سرخوردگی قشر دانشجو... در سطح دانشگاه نباشیم.

آیا متولیان خواب... می توانند فرهنگ بیدار گر انقلاب اسلامی را اشاعه دهند؟

توضیح: سخنان مقام معظم رهبری را نه به عنوان تاییدی بر عرایض خود که به عنوان چراغی روشن گر راه مسئولین دلسوزی که می خواهند...ذکر کرده ام.

چشمان شفاف آرزو

تا دوران دانشجویی تصوری که از فقیر داشتم نهایتا یک مرد و زن بودند که کلی فرزند دارند و مثلا پدر نمی تواند برایشان لباس های مارک دار بخرد و به همین دلیل همیشه سعی می کردم ساده بگردم که اگر کسی این وسط ها چنین مشکلی دارد با لباس و وسایل من حسرت نخورد.

دانشجو که شدم باکانون امام حسن مجتبی چنان درهای عجیبی از فهم فقر مردم به رویم باز شد که گاه طاقتم را بی تاب می کرد.

اولین بار با اعظم قرار شد به منزل یکی از افرادی که تحت حمایت کانون است برویم. خانه های شیک و تمیز و خانه های معمولی کنار هم بودند. وارد یکی از خانه های قدیمی تر شدیم. دو خانواده با هم زندگی میکردند. هر خانواده توی یک اتاق. دو برادر بودند. اولی صاحب 4 فرزند که پسرانش دست‌فروشی می کردند و دخترانش در خانه های مردم کارگری و مردخانه به سختی بیمار بود.  زن خانه علاوه بر پرستاری از او قالی هم می بافت و کلی کار دیگر. به من گفت سی و چند ساله است و من در صورت او سیمای زنی پنجاه ساله را می دیدم.  حیرت کرده بودم. خدایا چقدر ما غافلیم. این ها بغل گوش ما زندگی می کنند.

وسایلشان از 4- 5 تا بشقاب شکسته و یک پیک نیک تجاوز نمی کرد. حمام و سرویس بهداشتی، مشترک و توی حیاط بود. در حمام سوخته و خراب شده بود و مردی و پولی برای تعمیرش نبود. پرده ای از چادر نماز کهنه زن آویخته بودند و سرما و گرما در همان وضعیت به حمام می رفتند. ناهار آن روز نان و ماست داشتند. قالی خانه شان در شهر قالی های معروف کرمانی، گلیم پاره پوره و کهنه ای بود که چندجایش سوراخ شده بود و سرما بدجوری توی خانه می دوید. بی تاب شده بودم.

خانواده بغلی یک زن و مرد و دختر بودند. مرد سرفه های بدی میکرد. زنش می گفت: همسرم جانباز شیمیایی است اما دنبال درصد جانبازی اش نرفته و  ما حقوق و مزایایی نداریم. در دلم می گفتم آن ها که رفته اند چه حقوق و مزایایی دارند که شما داشته باشید. زن و مرد بسیار محترم بودند. مثل خیلی از مردم عادی که روزها در کوچه و خیابان می بینیم. شرممان می آمد آن هدیه ناقابل کانون را جلویشان بگذاریم. اما نگاهی که به سر و وضع خانه و دست های پینه بسته زن و چشمان شفاف دخترک انداختیم وظیفه بر شرم غلبه کرد.

اشک در چشمان زن جاری شد. می گفت: من برای ادای دین به انقلاب همسر یک جانباز شدم و الان راضی ام و خدا را شاکر. بزرگی اش خارج از حد تصور بود. و مرد که روزی قهرمان بوده و هنوز هم هست چون شیر در بند گوشه اتاق سرفه می کرد و کلی دستگاه به بدنش وصل بود.

مادر میگفت: به خاطر پنج هزارتومان هزینه تعمیرات که باید به خاطر مدرسه دخترم بدهم، الان یک هفته است که هر روز می روم مدرسه اش. و  پولی ندارم که بدهم.

راستی آقای نماینده، جواب آرزو دختر این خانواده را چه خواهی داد آن روز که "صداها مخفی، عرق تا دهان فروریخته، و وحشت از گناهان بزرگ و تندروی در گوش ها از فریاد تند دعوت کننده برای شنین حکم قاطع میان حق و باطل و گرفتن نتیجه اعمال و سقوط در کیفر و و صول به پاداش"  برپاست. خطبه 83 نهج البلاغه. آن روز مفرّت کجاست؟

یادم است از خانه که بیرون آمدیم و بعد از این اولین مواجهه هولناک با فقر، من و اعظم که هر دو تا به حال فقر را اینقدر نزدیک و هولناک ندیده بودیم تا چند دقیقه سرمان را به دیوار گذاشته بودیم و زار زار گریه می کردیم... .

"دست اتحاد به هم دادید که آخرت را رها کنید و به دنیای زودگذر محبت بورزید" : نهج البلاغه

 پی نوشت:

حالا این که می گویم تحت حمایت کانون فکر نکنید خبری بوده. چندتا دانشجو که بودجه شان را از اساتید و دانشجویان جور میکردند و اولویت اول مصرفش کمک به دانشحویان فقیر بعد ایتام و بعد شهرک صنعتی بود. در همین میانه ها هم اندکی به مردم می رسیدند. .

عرفه، روز استجابت دعا

همه با هم دعا کنیم...
برای حل اسلامی و انسانی مسئله فلسطین
برای عاقبت به خیری خیزش های مردم مصر و یمن و بحرین و لیبی و عربستان و ...
برای رهایی کشور سوریه از کید دشمنانش و برای رهایی تونس از مکر روشن فکر مآبان
برای پایان لیبرال سرمایه داری در غرب و جایگزینی اندیشه و سیستمی عادلانه و موحدانه
برای پایان استعمار کشورهای کوچک و فقیر و ظلم به ایشان
برای پایان گرسنگی و فقر در کل جهان به خصوص سومالی، پاکستان، جنوب کرمان... .
برای آگاه شدن چند کشور و قوم باقی مانده و پیوستن ایشان به موج بیداری ها
برای جبهه جهانی مستضعفین جنوب که متحد و یکپارچه شوند و راه نورانی و دستورات شفابخش الهی را دریابند
برای سلامتی، طول عمر و عزت آیت الله خامنه ای، سید حسن نصرالله و همه سربازان اسلام و عدالت همچون حاج قاسم سلیمانی و برای شنیدن خبر خوش سلامتی و آزادی امام موسی صدر
برای حفظ کشور اسلامی و انقلابیمان از انواع بلایا و مکاره اعم از بلایای طبیعی و فجایای انسانی و تفرقه و شرک و الحاد و تنبلی و جدایی از دین و... .
برای اصلاح ساختار سیاسی و اقتصادی و آموزشی کشور در ابعاد مختلف برای داشتن ایرانی پیشتاز و الگو و اسلامی، اعم از آموزش و پرورش و دانشگاه و بانکداری و ساختار های مختلف اقتصادی و بهداشت و درمان و... .
برای اصلاح وضعیت فرهنگی و معنوی و معرفتی کل جهان و خصوصا جمهوری اسلامی ایران، مسئولینش و مردمش، افزایش اخلاص و کارامدی هرکس که کوچکترین مسئولیتی دارد اعم از حکومتی ها و اساتید و دانشجویان و مادران و پدران و دانش اموزان و... .
برای خدمت بیشتر مسئولین به مردم و علقه بیشتر مردم به نظام
برای نفی هر گونه استکبار درونی و بیرونی
برای سلامی و سعادت و عاقبت به خیری ذوی الحقوقانمان، پدران و مادرانمان، اساتیدمان،اقواممان، دوستانمان، فرزندانمان، و همه خدمتگذاران به اسلام و مسلمین
برای فهم و درک و انجام وظیفه مان
و برای تعجیل در فرج کسی که حاضرترین حاضران به گرد پای حضور غائبانه اش نمی رسند، برای سلامتی وجود شریف ایشان و رضایت ایشان از اعمال ما و از حرکت های مردمی و جهانی که حضور ایشان صدی(100) است که چون آید همه آن نودها هم پیش ماست و برای این که لیاقت داشته باشیم از بهترین یاران و سربازان و شهدای در رکابشان و برآورده کنندگان حوائجشان باشیم

و برای هر خیر و مصلحتی که عقل ما بدان نمی رسد و خدا بهتر می داند

شعله های خاموشی که روشن شد

در طغیان رود سند...

آیه های قرآن شعله ور شد...

وقتی هنوز

سیل بندی مرصوص ساخته نشده بود...

سیل پاکستان

***

در لابه لای شعله های هجوم ستاره ی سیاه

نوار غزه و قرآن با هم سوختند...

وقتی گذرگاه رفح

اجازه عبور به آیه های قرآن نداد

غزه د رآتش

***

و ما شعله هایی که قر آن را فرا گرفته بود خاموش کردیم...

با اشک های ولی...

که اشک های ولیِ ما

شعله های آتش سقر را خاموش می کند

چه برسد به این آتش کودکانه!

و ما خاموش کردیم

با خالی کردن آب بطری های نستله

و

با سطل های آب مهربانی که امروز از دارو و پتو و وجه نقد

پر و خالی شد

ما شعله هایی که قرآن را فرا گرفته بود خاموش کردیم

اما آن مزدور نفهمید...

که شعله هایی عظیم تر از عشق و خشم را در دل مومنین روشن کرد

که و مکروا و مکرالله والله خیر الماکرین

اجرکم عندالله

و این ماجرا ادامه دارد...

 

گزارش سابقه ي ع. ج معروف به طلبه ی سیرجانی:

 ع. ج طلبه ي غير متعارف سيرجاني از اوان طلبگي اش اقداماتي عليه امنيت رواني اذهان خصوصي و حرکاتي خلاف شان روحانيت را مرتکب شده است. با توجه به شناخت دورا دور از نامبرده سعي مي شود تا حدودي به سابقه ي وي اشاره شود. براي کسب اطلاع بيشتر با زمين خواران محجوب و محبوب سيرجان تماس حاصل فرماييد:

نامبرده از آن جا که مربي کلاس هاي تابستاني برادرم بود تحت پوشش کلاس هاي قرآن و ورزش و احکام و اعتقادات و...  اقداماتي انجام مي داد که زبان از وصف آن عاجز و شرمنده است. البته بنده آن موقع ده ساله بودم اما به لطف الهي خاطرات آن روزها در ذهنم به طرز عجيبي مانده است تا عبرتي بشود مر ساير عدالت خواهان را. برادرم روزي به در آمد و گفت: «امروز با هم رفتيم فوتبال، حاج آقا هم با ما فوتبال بازي کرد.»  توبه مي کنم به درگاه الهي از اين ذنب عظيم و اهانت به لباس مقدس روحانيت.

شما بفرماييد طلبه اي که شان خود را نمي داند و به ورزش فرنگي فوتبال روي مي آورد و با کودکان خردسال و نونهال هم بازي مي شود مي خواهيد در سال هاي بعد به ورزش پياده روي دسته جمعي روي  نياورد. اصلا همان روزها بايد وی دستگير مي شد چون بالاخره فوتبال خيلي غربي تر و خارج از شئون تر از پياده روي است. همين است که اهمال کاري ها باعث بروز مفاسد مي شود. چقدر مقام عظماي ولايت فرمودند: تهاجم فرهنگي، شبيخون فرهنگي، ناتوي فرهنگي، قتل عام فرهنگي. مبارزه با مفاسد و... . بميرم براي غربت آقا.

در اقدامي عجيب تر برادر 8 ساله ام گفت: « فردا قراره بريم اردو. با وانت. حاج آقا قول داده با ما عقب وانت بشينه يک تواشيح هم تمرين کرده ايم فردا در راه بخوانيم. »

بنده شرمنده ام اما براي بيان حقيقت مجبورم سپيدي کاغذ را با اين وقايع، سياه کنم.  نامبرده از همان ابتدا روحيه ي گردش گري داشته و از همان ابتدا اقدامات شنيع و بل اشنع انجام مي داده است. واقعا آيا اردو رفتن عقب وانت بسي زيان بارتر و ضايع تر از پياده روي سيرجان- اصفهان و جمکران- تهران نيست؟ خب وقتي جلوي اين گونه اقدامات  در اوايل جواني گرفته نمي شود در اواخر جواني ايشان هوايي شده و تصميم مي گيرد به جاي مسير سيرجان_ پاریز مسير طولاني تر جمکران- تهران را طي طريق کند.

گزارش ديگر از زمان نوجواني بنده حاکي است: هروقت حاج آقا علما، امام جمعه ي سابق و محبوب همشهريان اما مسامحه گر با ع. ج و در نتيجه شريک در جرم وي و وحدت بخش احزاب سياسي شهر و در نتيجه مسامحه گر و با روحيه ي غير انقلابي نبودند، بالاجبار به مسجد امام حسن مجتبي مي رفتيم. پيش نمازهم نامبرده بود. متاسفانه بنده آن موقع هنوز به مرحله ي تميز سياسي نرسيده بودم و تحت لواي خانواده و خصوصا تبعيت از پدرم نماز را به امامت ايشان مي خواندم که بايد نمازهايم را اعاده کنم. متاسفانه وي هميشه در قنوت هايش مي گفت: اللهم انصر الاسلام و المسلمين و اخذل الکفار و المنافقين. يادم است يک بار يکي از انقلابي هاي سابق شهر و مسئولين جديد شهري که به روحيه ي سازش ناپديري و انقلابي گري و استکبار ستيزي دهه شصتي شهره ي آفاق بود اما اخيرا متاسفانه مجبور به سفر به ديار غربت شده اند و در آن جا با دعا براي اسلام و حفظ جان مقام معظم رهبري به انقلاب خدمت مي کنند، آمده بود کنار پدرم و به ايشان گفته بود: اين حاج آقا زيادي داغ مي نمايد. دعاهايش يا براي فلسطين و لبنان است يا براي نابودي خائنين به اسلام و يا  پيروزي خادمين اسلام... ! از همين جا مشخص است که نامبرده از ابتدا قصد ايجاد تشويش در اذهان خصوصي مسئولين عزيز و زحمت کش را داشته و ملاحظه ي اعصاب و روان احدي از مسئولين را نمي کرده و نمي کند. حتي يک بار که در ايام فاطميه گروهي از طرف اداره ي فخيم ارشاداسلامي سيرجان براي اجراي کنسرتي طربناک جهت ادخال سرور در قلوب مومنين که به خاطر ايام فاطميه اندوهگين و حزن ناک شده بودند، به سيرجان امده بودند، ايشان با گروهي از همان کودکان سابق که حال نوجوان و جوان شده بودند به مخالفت با اين طرح فرهنگي- هنري پرداختند و زحمت مسئولين زحمت کش و پول بيت المال را يکسره بر باد دادند.

الحمدلله بالاخره ع.ج متهم رديف اول تشويش اذهان خصوصي و انجام اقدامات به دور از شان و ماهيت روحانيت شناخته شد. لذا بنده وظبفه ي خود مي دانم تا مشاهدات سمعي و بصري خويش را از صدور رفتارهاي خلاف شان روحانيت نامبرده اعلام و اعلان کنم.

اين گزارش از آن رو نوشته شد که در مجازات کيفري نامبرده سابقه ي وي نيز لحاظ شود. تا برادران در اداره هاي مذکور سيرجان راحت تر بتوانند به وظايف خويش رسيدگي کنند و از مزاحمت افرادي که مانع تحقق افزايش رفاه خصوصي هستند جلوگيري شود. هم چنين پيشنهاد مي شود خانواده ها مراقب فرزندان خود بوده و براي امر مهم تربيت آن ها را به دست چنين افرادي نسپارند.

به اميد سلامتي و طول عمر مقام عظيم مسئولين... و پايداري و دوام هميشگي مسئوليت ايشان. و ظهور عدالت گستر گيتي و نابودي ظلم و کفر جهانی!

سرباز کوچک اسلام

گمان نمی بردم که نیاز به توضیح باشد که این مطلب طنز است اما گویی نیاز به توضیح است:

این مطلب طنز است و بنده اگر نه از همه ی حرکت آقای جهان شاهی که از بخش عمده ای از ان حمایت می کنم.