استاد نقاشی من خانمی است که شاید چندان وجهه مذهبی پررنگی نداشته باشد اما  ذهن خوبی دارد و دانش آموخته دانشکده هنرهای زیبای تهران است و معمولا با هم در باب موضوعات مختلف صحبت میکنیم از فلسفه و هنر و اخلاق بگیر تا گاهی سیاست و مذهب و...  

جالب است با این که این خانم هیچ نماد ظاهری از انقلابی گری و یا مذهب ندارد (هر چند به گونه ای نیست که بخواهم او را مثلا فشن یا ضد انقلاب بنامم!!!) اما در گفتگوها بسیار تفاهم داریم. حتی گاهی ایشان حرفهایی می زند که بسیار پهلو می زند به جنبش نرم افزاری و تولید هنر بومی و... . نقدهایش هم به مکاتب هنری و... جالب است و مبنای نقدهایش هم بسیار نزدیک به نگاه دینی و انقلابی.

. استادشان یک آقای مجتهد است: مذهبی و انقلابی، بسیار خوش خو و خوش فکر و البته... هنرمند. من استادشان را مستقیم نمی شناسم اما استاد دکتر رجبی بوده اند و من قبلا شاگرد دکتر رجبی و از این طریق قدری با ایشان و فضای فکری و هنریشان آشنا هستم.

دقیق تر که به بحث های استادم گوش می کنم، شدت تاثیر فکری ایشان از استادشان غیر قابل کتمان است. جالب است استاد استادم با این که هیچ تلاش واضحی برای تغییر در ظاهر این خانم و یا عقاید سیاسی اش نکرده  اما به طرز ماهرانه و خردمندانه ای بینش و جهان بینی این خانم را تحت الشعاع نگاه توحیدی و ضد استکباری خودش قرار داده و این خانم که از لحاظ تحصیلات آکادمیک و یا  ارتباط با هنرمندان منور الفکر چیزی کم ندارد تحت تاثیر افکار و نگاه های استادشان قرار گرفته است. این چنین است که با تجمیع خلق اسلامی و مبانی درست و قدرت علمی زیاد،  این استاد عقل و جان شاگردانش را مسخر کرده و نکته به نکته، هنر متعهد می آموزدشان.  این استاد، هنرمندانه  معنای جان و مافی الضمیر شاگردانش را کشف و از آن حکایت می کند، همان گونه که رسالت هنر است، محاکات.

 وه چه هنرمندی است این استاد...

اما بشنوید از دیکتاتوری منورالفکران عزیز در این عرصه، این نکات را نه از زبان من که از زبان شاگرد ایشان که به زعم خودش با استادش اختلاف عقیده دارد بشنوید: از ان جا که این استاد در اتاق کارش عکس رهبران نظام  را نقاشی کرده، عقاید مذهبی و سیاسی اش را بروز می دهد و به برخی الزامات نو مآبانه و کهنه جماعت هنری ملتزم نیست، از سمت بسیاری از محافل هنری!!! و آکادمیک طرد شده چرا که گویی اجماع هنرمندان!!! بر این است که باید بر سیاست بود، چه سیاست حق و چه سیاست باطل!!! و اگر کسی نگاهی غیر از ایشان داشت و همکاری با حکومتی مردمی و دینی را انتخاب کرد، به لقب هنرمند حکومتی و هنرمند دولتی مفتخر می گردد که در عالم هنر از صد بار آخوند درباری گفتن بدتر است.

 زنده باد مخالف من یعنی اگر کسی اینقدر جرات دارد که با ما مخالفت کند حقیقتا جگر شیر دارد و زنده باد!  چرا که بر این باورند که فکر روشن و منور!!! تنها و تنها به همان نتایجی می رسد که ایشان رسیده اند و این قضیه ای است شرطی و دو وجهی و راه دیگری هم قابل تصور نیست.

والسلام.