یا ایها الذین زلزلوا مبانی فکریکم علیکم بالمتون لا بالحواشی

وقتی صحبت هایشان را می شنیدم لابلای یادداشت برداری از بیاناتشان نوشتم: خداوندا! سایه ی این پیر راه یافته را بر سر انقلاب و فرزندان انقلاب حفظ بفرما. 

این بار نه به خاطر اصل 110 قانون اساسی، نه به خاطر التزام قانونی به اصل ولایت فقیه که به خاطر محبت و ارادتی که در قلب و فکرم نسبت به این وجود نازنین و سلیم النفس و مدبر و شایسته و منصف احساس می کنم، جمله ی امام را تکرار می نمایم:

«پشتیبان ولایت فقیه باشید، تا به مملکت شما آسیب نرسد.»

علی مرتضی(ع) در ارائه ی راهکار در روزگاری که فتنه ها افراد را احاطه می کند در راه های بلاغت ابلاغ کرده است: علیکم باالقرآن...

سید علی خامنه ای هم در بشکوه ترین نماز جمعه ی تاریخ معاصر شیعه خطبه خواند: علیکم با القانون...

معبودا!

 ما را از کج روی، از تعصباتی که کور میکند، از وابستگی به غیر خودت، از نفس پرستی، از حزب بازی و سیاست زدگی، از تیره اندیشی و مصلحت ورزی های کاذب،از محافطه کاری های نابجا، از مصادره ی اسلام و انقلاب و امام و رهبری به نفع خود، گروه و جناح، از  تخریب ها و دروغ پراکنی ها و از سیاسی کردن دین محافظت بفرما.

مقصودا!

و به فرزندان روح الله بصیرت و فرقان، انصاف، دور اندیشی و تعقل و تدبر، آرمان گرایی و عدالت خواهی، ولایت مداری و طی طریق روح الله و رهبری، توانایی برای دینی کردن و اخلاقی کردن سیاست، تلاش برای تحقق آرمان های انقلاب، و توفیق سربازی ولیعصر (عج)  را عنایت کن.

ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است...                                          ما برآنیم که این ذکر جهانی بشود.

هل من ناصر...؟

بغض های فروخورده و حرف های ناگفته ی زیادی این روزها قلبم را می فشارد... قرآن را می گشایم... گر می گیرم:

و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما ... حجرات، آیات 9 و 10

و اگر دو طایفه از مومنین با هم به قتال برخیزند البته شما مومنین بین آن ها صلح برقرار کنید. و اگر یک قوم بر دیگری ظلم کرد با آن طایفه ی ظالم قتال کنید تا به فرمان خدا باز آید پس هرگاه به حکم حق برگشت با حفظ عدالت میان آن ها را صلح دهید و همیشه عدالت کنید که خدا بسیار اهل داد و عدل را دوست می دارد ◊  به حقیقت مومنان همه برادر یکدیگرند پس همیشه بین برادران ایمانی خود صلح دهید و خداترس باشید شاید که مورد رحمت الهی واقع گردید.

دقت کنید: شما مومنان (و نه گروهی از بیرون) با عدالت (طوری که حقی از کسی ضایع نشود دستی نشکند چشمی نابینا نشود مالی تباه نگردد چه برسد به این که خونی ریخته شود) بین آن ها صلح بر قرار کنید.

می ترسم از صفین... از جمل... از تکرار تلخ تاریخ!

و او دعوت می کند:

فاصلحوا بین اخویکم...

لبیک گویی هست؟

چند لحظه با انتخابات

اگر مباحث سیاسی صرفا برخواسته از علایق و سلایق و دغدغه های ما باشد در مواجهه با انواع مخالف آن به جدل کشیده می شود. اما اگر برخواسته و برخاسته از مبانی معرفتی و نگاه های فلسفی باشد بسیار سازنده و تاثیرگذار است. به طور مثال نگاه به مقوله ای هم چون آزادی: وقتی در مباحث شهید بهشتی به آن می نگریم ایشان آزادی را مقدم بر دین و اعم از آن می دانند و دینی را دین می دانند که آزادی عقلایی انسان را محدود نکند. و اثبات می کنند که اسلام نه تنها آزادی را محدود نمی کند بلکه از آن جا که نوع جدیدی از آزادی را تعریف می کند و آن آزادی انسان از خود است (به تعبیر شهید مطهری: آزادی معنوی) آن را بسط و گسترش می دهد. در حالی که شهید مطهری آزادی را هم چون عدالت و استقلال فکری و معنویت، از ویژگی های جامعه دینی می دانند. واز نظر ایشان آزادی درون دین معنا و مفهوم پیدا می کند. طبیعتا این دو نوع نگاه باعث تفاوت هایی در انتخاب های سیاسی خواهد شد. هم چنین است مقوله هایی چون عدالت، تسامح و تساهل، استعمار ستیزی و... . این نکته بس مهم است که از دریچه ی حکمت و فلسفه و معرفت به سیاست نگریسته شود. نه حکمت و فلسفه را هم از دریچه ی سیاست ببینیم.

اما متاسفانه افراد کج اندیش و بی سواد و بعضا مغرض با هر نوع سلیقه ی سیاسی حاضر به شنیدن حرف مخالف نیستند. اگر با یک نگاه عقلانی و رویکرد نظری هم به گزینه ی احمدی نژاد برسی تو را متحجر و متعصب و راستی می دانند. و اگر باز با همان استدلالات محکم و متین بخواهی که به  میرحسین موسوی رای دهی تو را ضد ولایت فقیه و روشن فکر مآب و چپی. و این چنین است که افرادی که وجهه ی روشن فکریشان پررنگ تر است رایشان به احمدی نژاد را مخفی می کنند و آنان که وجهه ی حزب اللهی بودنشان پر رنگ تر است رایشان به میرحسین موسوی را. امید که روزی تضارب آرا را به معنی واقعی خود در جامعه داشته باشیم. بدون بی اخلاقی و با حفظ تقوای سیاسی. بدون انگ زنی و ذهن خوانی و جدل های بیهوده و افکار شیطانی و... .

این سه نفر...

سلامی چو بوی خوش آشنایی

از این به بعد این وبلاگ در کنار مطرح کردن مباحث مربوط به حلقه ی مطالعاتی فدک، محلی برای تاملات شخصی سه تن از دانشجویان سابق و کنونی دانشگاه شهید باهنر کرمان در مسایل مختلف کشور و جهان خواهد بود. دو دانشجوی فارغ التحصیل دانشکده ریاضی(مقطع کارشناسی ارشد) و یک دانشجوی دانشکده فنی (مهندسی کامپیوتر).

البته پست ها احتمالا راجع به هر چیزی خواهد بود الا رشته های تخصصی امان.

و اما...

شنوندگان عزیز... توجه فرمایید... شنوندگان عزیز... توجه فرمایید

خرم شهر... شهر خون، آزااااد شد

یادم است یکی از دانشجویان که برنامه های ایرانی ماهواره را رصد می کرد به من گفت: یکی از بازیگران فیلم های فارسی قبل از انقلاب ایران که فعال سیاسی ضد جمهوری اسلامی بود، در یکی از شبکه های ماهواره اعتراف کرد که: هنوز این مسئله برای غرب یک معما است که چگونه چند تا بچه ی جوان و نوجوان ریشو که نه آموزش نظامی درست و حسابی دیده اند  و نه اصلا ارتشی بوده اند، با دست خالی (واقعا خالی)در حالی که در محاصره ی اقتصادی و نظامی اند و از لحاظ سیاسی، کشوری تازه استقلال یافته و نوپا، توانستند حصر خرمشهر را در یک نبرد غیر عادی و نابرابر بشکنند. در حالی که در مقابل آنان انبوهی از مدرن ترین تجهیزات روز دنیا بود... .

از طرف دیگر یکی از سرداران داشت در تلویزیون خاطرات مربوط به فتح خرم شهر را می گفت و ابراز نگرانی می کرد که اصلا حق آن چه در خرم شهر اتفاق افتاد ادا نشده است. اگر این مسئله در هر کشور دیگری روی می داد چه همه فیلم و رمان و موزه و چه و چه که به آن اختصاص نمی دادند اما در کشور ما دریغ از یک فیلم قابل قبول. یا اگر نگوییم یک مطمئنا دوتایش را نداریم. می گفت: گلوی بچه ها به خاطر سجده های شکر طولانی و متوالی از خاک پر شده بود اما هیچ دوربینی این لحظه را ندید و و اگر دید نفهمید و نگسترانید.

بیشتر دقت کنیم... خرم شهر را خدا آزاد کرد.